بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران

بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران
بـگـذار تــا بـگـریـم چـون ابـر در بهاران
کـز سـنـگ نـالـه خـیـزد روز وداع یـاران
هـر کـو شـراب فُرقَـت روزی چشیده باشد
دانـد کـه سـخـت بـاشـد قطع امیدواران
بـا سـاربـان بـگویـیـد احـوال آب چشمم
تـا بـر شـتـر نـبـنـدد محمل به روز باران
بـگـذاشـتـنـد مـا را در دیــده آب حسرت
گـریـان چـو در قـیـامت چشم گناهکاران
ای صـبـح شب نشینان جانم به طاقت آمد
از بس که دیر ماندی چون شام روزه داران
چـنـدیـن کـه بـرشمردم از ماجرای عشقت
انــدوه دل نـگـفـتـم الـا یـک از هـزاران
سـعـدی بـه روزگاران مهری نشسته در دل
بـیـرون نـمـی‌تـوان کـرد الـا بـه روزگاران
چـنـدت کنـم حکایت شرح این قدر کفایت
بـاقـی نـمـی‌تـوان گفت الا به غمگساران

بیت نخست:

بـگـذار تــا بـگـریـم چـون ابـر در بهاران
کـز سـنـگ نـالـه خـیـزد روز وداع یـاران

معنای بیت نخست:

اجازه بده همچون ابر در هنگام بهار اشک بریزم، چرا که در هنگام جدایی از عزیزان حتی سنگ نیز ناله خواهد کرد.

نکات و آرایه ها:

وداع: خداحافظی، جدایی.

بیت دوم:

هـر کـو شـراب فُرقَـت روزی چشیده باشد
دانـد کـه سـخـت بـاشـد قطع امیدواران

معنای بیت دوم:

هر کسی طعم تلخ جدایی را چشیده باشد و آن را تجربه کرده باشد می­‌داند که جدا شدن از کسانی که به آنها امید بسته­‌ای، سخت و جانفرسا خواهد بود.

نکات و آرایه ها:

فُرقت: جدایی.

شراب فُرقت: اضافه تشبیهی.

قطع امیدواران: بریدن و جدا شدن از کسانی که به آنها امید بسته­‌ای.

بیت سوم:

بـا سـاربـان بـگویـیـد احـوال آب چشمم
تـا بـر شـتـر نـبـنـدد محمل به روز باران

معنای بیت سوم:

در مورد شدت گریه­‌ی من به قافله سالار خبر دهید تا در هنگام باران آماده رفتن نشود؛ چرا که شتر او در گِل گیر خواهد کرد.

نکات و آرایه ها:

ساربان: قافله سالار، شتربان.

محمل: کجاوه، هودج.

نکته: بیت دارای آرایه مبالغه هست.

بیت چهارم:

بـگـذاشـتـنـد مـا را در دیــده آب حسرت
گـریـان چـو در قـیـامت چشم گناهکاران

معنای بیت چهارم:

عزیزان، ما را با چشمانی پر از اشک رها کردند و رفتند، چشمانی همچون چشمِ گریانِ گناهکاران در روز قیامت.

نکات و آرایه ها:

بگذاشتند: آرایه استخدام دارد؛ ۱. ما را رها کردند، ۲. اشک در چشمان ما به جا گذاشتند.

آب حسرت: اضافه اقترانی؛ اشک.

تناسب: دیده، چشم.

تناسب: حسرت، گناه، قیامت.

تناسب: آب، گریه.

بیت پنجم:

ای صـبـح شب نشینان جانم به طاقت آمد
از بس که دیر ماندی چون شام روزه داران

معنای بیت پنجم:

ای صبح عاشقان شب زنده دار، همانگونه که شام روزه دارانِ چشم انتظار، دیر از راه می‌­رسد، تو نیز  از بس که دیر آمدی جانم به لبم رسید.

بیت ششم:

چـنـدیـن کـه بـرشمردم از ماجرای عشقت
انــدوه دل نـگـفـتـم الـا یـک از هـزاران

معنای بیت ششم:

هر چند این همه از ماجرای عشق و دلدادگی سخن رانده­‌ام، اما بدان که هنوز یکی از هزار اندوه دل خود را بیان نکرده­‌ام.

بیت هفتم:

سـعـدی بـه روزگاران مهری نشسته در دل
بـیـرون نـمـی‌تـوان کـرد الـا بـه روزگاران

معنای بیت هفتم:

سعدی، با گذشت روزگار عشقی در دل نشسته است، چنین عشقی را نمی­‌توان به راحتی از دل بیرون کرد مگر آنکه روزگارانی از آن بگذرد.

نکات و آرایه ها:

تکرار: روزگاران.

بیت هشتم:

چـنـدت کنـم حکایت شرح این قدر کفایت
بـاقـی نـمـی‌تـوان گفت الا به غمگساران

معنای بیت هشتم:

تا چه اندازه از غم و اندوه عشق سخن بگویم، شرح این قصه پر غصه تا همین جا کافی است،  باقی سخنان را تنها می­‌توان تنها با غم­‌خوران در میان نهاد.

نکات و آرایه ها:

غم‌گسار: غم­خوار.

نکته: به صورت خیلی پنهانی سعدی با کنایه، معشوق را از زمره­ی غم­‌خواران جدا دانسته است و ادعا می­‌کند من بقیه­‌ی  داستان غم عشق خود را تنها به کسی می­‌گویم که حقیقتا غم­‌خوار من باشد.