مرا چشمی است خون افشان ز دست آن کمان ابرو

مرا چشمی است خون افشان معنی
مرا چشمی است خون افشان ز دست آن کمان ابرو
جهان بس فتنه خواهـد دیـد از آن چشم و از آن ابرو
غـلام چشـم آن تُـرکـم کـه در خـواب خوش مستی
نگـاریـن گلـشـنش روی است و مشکین سایبان ابرو
هلالی شـد تـنـم زیـن غـم کـه بـا طغـرای ابرویش
کـه بـاشـد مَـه کـه بـنــمـایـد ز طـاق آسـمـان ابرو
رقـیـبـان غـافـل و ما را از آن چشم و جبین هر دم
هـزاران گـونــه پـیـغـام است و حاجب در میان ابرو
روان گـوشه گـیـران را جـبـیـنـش طرفـه گلزاریست
کـه بـر طَـرف سَـمـن زارش هـمـی‌گـردد چَـمان ابرو
دگـر حـور و پـری را کـس نـگـویـد با چنین حسنی
که این را این چنین چشم است و آن را آن چنان ابرو
تـو کـافـردل نـمـی‌بـنـدی نـقـاب زلـف و می‌ترسم
کــه مِــحــرابـم بِـگـردانـد خَـمِ آن دلـسـتـان ابرو
اگــر چــه مــرغ زیـرک بـود حـافـظ در هـواداری
بـه تـیـر غـمـزه صـیـدش کـرد چـشـم آن کمان ابرو

بیت نخست:

مرا چشمی است خون افشان ز دست آن کمان ابرو
جهان بس فتنه خواهـد دیـد از آن چشم و از آن ابرو

معنای بیت نخست:

از دست آن محبوبی که ابرویی همچون کمان دارد، چشمانم اشک خونین می‌بارد؛ مردم دنیا نیز از دست آن چشم و ابرو بلاهای بسیاری خواهند دید.

نکات و آرایه­‌ها:

خون افشان: خونبار.

فتنه: بلا.

بیت دوم:

غـلام چشـم آن تُـرکـم کـه در خـواب خوش مستی
نگـاریـن گلـشـنش روی است و مشکین سایبان ابرو

معنای بیت دوم:

من بنده‌ی چشم آن زیبارویی هستم که در خواب ناز مستی، چهره‌ای چون باغ پر نقش و نگار دارد و ابرویی همچون سایبانی سیاه که بر روی آن باغ قرار گرفته است.

نکات و آرایه­‌ها:

ترک: کنایه از معشوق زیبا و غارتگر.

نگارین گلشن: گلشن پر از نقش و نگار.

بیت سوم:

هلالی شـد تـنـم زیـن غـم کـه بـا طغـرای ابرویش
کـه بـاشـد مَـه کـه بـنــمـایـد ز طـاق آسـمـان ابرو

معنای بیت سوم:

به سبب این غصه تنم همچون ماه خمیده و نحیف شد، که با وجود ابروی  هلالی یار من، ماه چگونه جرات می‌کند که از طاق آسمان ابرو نشان دهد و جلوه‌گری کند؟

نکات و آرایه­‌ها:

طغرا: عناوین نامه‌ها که در بالای سر نامه‌ها به شکل هلالی نوشته می‌شد.

طغرای ابرو: اضافه تشبیهی.

طاق: ایوان، سقف منحنی.

بیت چهارم:

رقـیـبـان غـافـل و ما را از آن چشم و جبین هر دم
هـزاران گـونــه پـیـغـام است و حاجب در میان ابرو

معنای بیت چهارم:

رقیبان و نگهبانان یار بی‌خبرند که از چشم و پیشانی معشوق هر لحظه هزاران گونه پیغام به ما می‌رسد و ابرو همچون پرده‌داری در این میان است.

نکات و آرایه­‌ها:

رقیب: نگهبان.

جبین: پیشانی.

حاجب: پرده‌دار.

بیت پنجم:

روان گـوشه گـیـران را جـبـیـنـش طرفـه گلزاریست
کـه بـر طَـرف سَـمـن زارش هـمـی‌گـردد چَـمان ابرو

معنای بیت پنجم:

پیشانی معشوق برای روح و جان گوشه‌نشینان مانند گل‌زاری شگفت و زیباست که در کنار صورت سفید همچون سمن‌زارش، ابروان کمانی زیبای او در حال خرامیدن و عشوه‌گری هستند.

نکات و آرایه‌­ها:

گوشه‌گیر: عزلن‌نشین.

طرفه: عجیب.

طرف: کنار.

چمان: خرامان و با ناز راه رفتن.

بیت ششم:

دگـر حـور و پـری را کـس نـگـویـد با چنین حسنی
که این را این چنین چشم است و آن را آن چنان ابرو

معنای بیت ششم:

بعد از دیدن زیبایی معشوق من، دیگر هیچ‌کس  از زیبایی حور و پری صحبت نخواهد کرد و نخواهد گفت که حوریان چشمانی سیاه و زیبا دارند و پریان ابروان آن چنانی.(رونق بازار حور و پری از بین خواهد رفت).

نکات و آرایه­‌ها:

حور: زیباروی بهشتی.

پری: زن زیبارو.

حسن: جمال.

بیت هفتم:

تـو کـافـردل نـمـی‌بـنـدی نـقـاب زلـف و می‌ترسم
کــه مِــحــرابـم بِـگـردانـد خَـمِ آن دلـسـتـان ابرو

معنای بیت هفتم:

تو ای معشوق سنگ‌دل و بی‌رحم، نقاب گیسوی زیبای خود را بر چهره‌ات نمی‌اندازی و می‌ترسم که ابروی کمانی زیبای تو، محراب من را تغییر دهد.

نکات و آرایه‌­ها:

کافر دل: معشوق سنگدل.

دلستان ابرو: ابروی دلربا.

بیت هشتم:

اگــر چــه مــرغ زیـرک بـود حـافـظ در هـواداری
بـه تـیـر غـمـزه صـیـدش کـرد چـشـم آن کمان ابرو

معنای بیت هشتم:

هر چند حافظ در عاشقی و خاطرخواهی چونان پرنده‌ای زیرک رفتار می‌کرد اما، چشم دل‌فریب آن معشوق کمان ابرو با تیر ناز و عشوه او را شکار کرد.

نکات و آرایه‌ها:

مرغ: پرنده.

تیر غمزه: اضافه تشبیهی.

3 دیدگاه روشن مرا چشمی است خون افشان ز دست آن کمان ابرو

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.

فوتر سایت