در ادامه نکات و معانی ابیات گفته خواهد شد:
بیت نخست:
ماجرا: گله، شکایت، آنچه اتفاق افتاده است.
معنا: به نزد من بیا چرا که میدانم بین من و تو کدورتی وجود دارد، اگر گناهی مرتکب شده ام و یا اگر خطایی از من سرزده است به من بگو.
بیت دوم:
مظلمه: ظلم، ستم، تعدی.
نکته: جدا از این مسأله که دل بری معشوق را به زیرکی، ظلم و ستم در نظر گرفته است و او را نصیحت می کند، سعدی با رندی خاصی در مصراع دوم بیان می کند که همه خلق را شیفته و دلداده ی تو هستند!
معنا: آیا شایسته است که چنین بی اندازه آدمیان را شیفته و دلداده خود کنی؟ مکن! که خداوند روزی پاسخ تمام ظلم و ستم هایی که به مردم می شود را می دهد.
بیت سوم:
کوی: محله.
نظر کردن: عنایت کردن.
معنا: اگر روزی توانگران (استعاره از معشوق) به خود بگویند که در محله ی ما گدایی( استعاره از عاشق) هست، به او عنایتی کنیم، هیچ عیب و ایرادی متوجه آنها نمی شود.
بیت چهارم:
روزگار به کام کسی رفتن: روزگار بر وفق مراد و آرزوی او بودن.
معنا: روزگار من مطابق با آرزوی دشمنان و بیگانگان سپری شد و از هیچ دوستی نیز نشنیدم که بگوید سعدی آشنای ماست.
بیت پنجم:
بخشودن: ترحم و دلسوزی کردن.
بیرون از او: به غیر از او.
معنا: هیچ کس باقی نماند که نسبت به من دلسوزی نکند، و هیچ کس نیز دوا و درمانی برای من جز او سراغ ندارد.
بیت ششم:
خاطر: دل، درون، باطن.
معنا: اگر هزار بار مرا پریشان حال و آشفته خاطرگردانی، این را بدان مهر من هرگز نسبت به تو کم نخواهد شد و از جانب من همواره نسبت به تو صفا و صمیمیت برقرارخواهد بود.
بیت هفتم:
ماخولیا: مالیخولیاست که خلل و کوفت دماغی و سودا و خیال خام باشد.
اضافه تشبیهی: آتش ماخولیا. سودا یا همان عشق به آتش تشبیه شده است.
دماغ: مغز سر که آن را جایگاه سودا می دانستند.
معنا: عشق مانند آتشی است که دود آن مغز مرا نابود ساخته است، اما هنوز از روی نادانی، خیال میکنم که عشق همچون کیمیایی است که سبب رشد من می شود.
بیت هشتم:
تناسب: کام، حلق.
ایهام تناسب: کام در مصراع دوم به معنای دهان است اما در معنای آرزو نیز به کار می رود که معادل با کام در مصراع اول است.
معنا: در حالی که جانمان به گلو رسیده است هنوز به آرزوی دل خود نرسیده ایم، با این وجود اگر جانمان به دهان نیز برسد همچنان امیدوار باقی خواهیم ماند.
بیت نهم:
تکرار: دوست.
معنا: به جان حضرت دوست سوگند می خورم که سعدی هرگز اعتقادی ندارد که در این دنیا جایی نیک غیر از کوی دوست وجود دارد.