معنی شعر منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن، غزل شماره ۳۹۳ حافظ

غزل “منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن…”، بی ­شک یکی از زیباترین و پرمغزترین غزلیات حافظ هست؛ یکی از محوری ­ترین نکاتی که حافظ به گونه ­های مختلف کوشش می­ کند در این غزل به ما بیاموزد ، اهمیت نگاه عاشقانه و ندیدن عیب و بدی در دیگران و در همه زندگی است، به عبارت دیگر نگاه عاشقانه به همه اموری که در زندگی اتفاق می ­افتد مهمترین مسأله ایست که حافظ کوشش می کند با تعابیر و شکل های مختلف در این غزل به ما بیاموزد.

منم که شهــره شهــرم به عشق ورزیدن
منم که دیــــده نیالــوده‌ام به بـــد دیدن
وفـا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت مـــا کافــــریست رنجیدن
به پیـر میکده گفتم که چیست راه نجات
بخواست جام مــی و گفـت عیـب پوشیدن
مراد دل ز تماشــای بـــاغ عالـم چیست
به دست مـــردم چشم از رخ تو گل چیدن
به می پرستی از آن نقش خود زدم بر آب
که تا خراب کنـــــم نقـش خود پرستیدن
به رحـــمت سر زلــف تـــو واثقم ور نه
کشش چو نبود از آن سو چه سود کوشیدن
عنان به میکده خواهیم تافت زین مجلس
که وعــظ بی عمـلان واجب است نشنیدن
ز خط یـــار بیاموز مهـر بــا رخ خـــوب
که گـرد عارض خوبان خوش است گردیدن
مبوس جز لب ساقـــی و جـام می حافظ
که دست زهــد فروشان خطـاست بوسیدن

در ادامه کوشش خواهیم کرد آرایه، نکات و معنای شعر فوق را بیان کنیم.

منم که شهــره شهــرم به عشق ورزیدن
منم که دیــــده نیالــوده‌ام به بـــد دیدن

بیت نخست: جناس: شهره و شهر.

واج­ آرایی: (شین).

بد دیدن: بدبین بودن، همه چیز از سر عیب و بدی تفسیر کردن.

تلمیح:مصراع دوم این بیت یادآور داستان حضرت عیسی و نگاه کردن به لاشه حیوان است که در آن میان تنها دندان سفید آن حیوان را می ­بیند.

معنی: در این شهر تنها من هستم که نسبت به همه چیز عشق می­ ورزم، و تنها من هستم که چشم خود را با بد دیدن آلوده نساخته ­ام. نکته ظریفی که در این بیت حافظ یادآوری می­ کند این نکته است که اگر از سر بدبینی به زندگی نگاه کنی، نخست وجود خود را آلوده ساخته ­ای!

وفـا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت مـــا کافــــریست رنجیدن

بیت دوم: وفا کنیم: در اینجا مراد از وفا، وفای ما در برابر عهد و پیمان روز الست می ­باشد.

ملامت کشیدن : تحمل سرزنش و نکوهش.

اشاره به آیه قرآن وَلَا یَخَافُونَ لَوْمَهَ لَائِمٍ(آیه ۵۴ سوره مائده) معنی آیه: از سرزنش هیچ سرزنشگری نمی ­ترسند.

معنی: بر سر عهد وپیمان خود باقی بمانیم و در این راه از سرزنش هیچ سرزنشگری نهراسیم و خوش باشیم؛ زیرا در راه روش پرستش عاشقانه، هرگونه رنجیدن و گله کردن نشان کفر و ناسپاسی است.

به پیـر میکده گفتم که چیست راه نجات
بخواست جام مــی و گفـت عیـب پوشیدن

بیت سوم: پیر میکده: پیر میکده، پیر می­فروش، پیرمغان و.. همه این تعابیر در نظر حافظ معادل یکدیگر است و آن نماد انسان کامل و دانای کل است.

راه نجات: راه رستگاری. همان راهی که تمامی پیغامبران برای آن آمده ­اند.

معنی: از پیر میکده پرسیدم که راه رستگاری و نجات چیست؟ جام شراب را طلب کرد و گفت: اینکه هر عیب و ایرادی را بپوشانی.

 چند نکته شگفت در مورد این بیت: نخست اینکه حافظ یا به عبارتی پیر میکده راه رستگاری را  ندیدن عیب و رها کردن بدبینی می­داند و نکته عجیب ­تر وشگفت ­تر اینکه پیر میکده برای راهنمایی حافظ و پاسخ دادن به سوال او ابتدا طلب جام شراب می­کند و از آنجا که  گفته شد پیر میکده در نظر حافظ نماد انسان کامل هست، قاعدتا تمام حرکات و گفتار او باید رمزگونه باشد، پس پیر میکده بطور سربسته و رمزگونه به حافظ و ما می­ آموزد که راه نجات و رستگاری در گرو اینست که ما عیب و ایرادی نبینیم و برای رسیدن به این مرحله نیز باید مست گردی!  البته مشخص است که مراد از مستی در اینجا همان نگاه عاشقانه و سرمستی حاصل از آن است. به عبارت دیگر پیر میکده می­ گوید؛ چنانچه خود را سرگرم! و سرمست! نگردانی، شروع به عیب و ایراد گرفتن از خلقت و آدمی­زادگان  خواهی کرد. هرچند این مطلب طولانی می­ شود اما دلم اجازه نمی­ دهد این داستان عطار را در اینجا نیاورم:

بــود مـــردی شیــردل خصم افکنی
گشت عاشــق پنج سال او بر زنــی
داشت بر چشـم آن زن همچـون نـگار
یک ســـر ناخــن سپـیدی آشکــار
زان سپیدی مـــرد بودش بـــی‌خـبر
گرچـــه بسیـــاری برافکنـدی نظر
مــرد عاشق چــون بود در عشـق زار
کـــی خبر یابــد ز عیب چشـم یار
بعد از آن کم گشت عشــق آن مرد را
دارویـــی آمــد پـدیـــد آن درد را
عشـق آن زن در دلـش نقـصان گرفت
کـــار او برخویشتن آســـان گرفت
پس بدید آن مــرد عیب چشــم یـار
این سـپیـدی گفت کــی شد آشکار
گفت آن ساعت که شــد عشق تو کم
چشم مــن عیب آن زمـان آورد هم
چون تــرا در عشـق نقصان شد پدید
عیب در چشمم چنین زان شد پدید

آری عطار نیز معتقد است تا آدمی سرشار از عشق و مستی است، عیب و ایراد را نمی بیند.

مراد دل ز تماشــای بـــاغ عالـم چیست
به دست مـــردم چشم از رخ تو گل چیدن

بیت چهارم: باغ عالم: اضافه تشبیهی.

مردم چشم: مردمک چشم

گل چیدن: بهره­مند شدن.

نکته قابل توجه: حافظ در این بیت عملا عاشقانه به خلقت می­ نگرد و عالم را باغی زیبا می­ داند و مراد دل را بهره ­مند شدن از گل زیبای رخسار یار می­ داند، به عبارت دیگر کوشش می کند مفهوم بیان شده خود در مقام عمل نیز به تصویر بکشد.

معنی: هدف و غایت دل از تماشای باغ زیبای آفرینش چیست؟ اینکه آدمی به وسیله مردمک چشم از چهره زیبای تو بهره­ مند شود.

به می پرستی از آن نقش خود زدم بر آب
که تا خراب کنـــــم نقـش خود پرستیدن

بیت پنجم: کنایه:نقش برآب زدن: کنایه از نابود و محو کردن.

ایهام تناسب: خراب کردن: ۱. نابود ساختن،۲. خود را مست و مدهوش ساختن.

معنی: شدت علاقه من به شراب از آن­ جهت است که (خود) را ویران سازم و هر گونه نقش و نگار مربوط به خود پرستی را ویران و نابود سازم.

به رحـــمت سر زلــف تـــو واثقم ور نه
کشش چو نبود از آن سو چه سود کوشیدن

بیت ششم: زلف: بعضی از عرفا زلف را نماد جذبه وکشش الهی می ­دانند، همچنین برخی آن را به معنی قرب و نزدیکی به حق در نظر گرفته­ اند.

واثق: اعتماد، کشش: جذبه.

جناس: سو و سود.

جناس یا تناسب حروف: کشش و کوشش.

معنی: به لطف و رحمت ِکشش و جذبه ­ی تو باور دارم و گرنه اگر از سوی تو کشش و عنایتی نباشد تمام سعی و کوشش ما بی­فایده خواهد بود.

عنان به میکده خواهیم تافت زین مجلس
که وعــظ بی عمـلان واجب است نشنیدن

بیت هفتم: عنان تافتن: روی برگرداندن.

نکته قابل توجه: معمولا عمل واجب با فعل مثبت به کار می رود اما حافظ جهت برجسته­ سازی عمل واجب را به طور شگفت انگیزی با فعل منفی بکار برده است و طنز عجیبی در این بیت نیز بکار برده است.

معنی: از این مجلس پند و اندرز روی گردان خواهیم شد و به طرف میکده خواهیم رفت، زیرا نشنیدن پند کسانی که خود عمل نمی­کنند، واجب است.

ز خط یـــار بیاموز مهـر بــا رخ خـــوب
که گـرد عارض خوبان خوش است گردیدن

بیت هشتم: خط یار: موهای تازه روییده اطراف چهره یار.

خوب: زیبا.

عارض: چهره.

نکته زیبا در مورد این بیت: حافظ به ما می ­آموزد که ببین طبیعت و خلقت خداوند نیز عاشق و سرسپرده زیبایی است، تو نیز بیاموز و عاشق زیبایی باش، بخاطر همین مطلب مثال می ­زند و می ­گوید به صورت زیبارویان بنگر و ببین چگونه موهای اطاف چهره­اش دور صورتشان می­ گردند و طواف می­ کنند

معنی: از موهای تازه روییده اطراف چهره معشوق، عشق ­ورزی با چهره زیبا را بیاموز،زیرا گردیدن در اطراف چهره­ ی زیبارویان دلنشین و خوشایند است.

مبوس جز لب ساقـــی و جـام می حافظ
که دست زهــد فروشان خطـاست بوسیدن

بیت نهم: زهد فروش: کسانی که ادعای پاکی و دینداری دارند.

معنی: ای حافظ تنها لب معشوق و جام شراب سزاوار بوسیدن است، مراقب باش و بدان بوسیدن دست کسانی که ادعای پاک بودن دارند اشتباه و گناه هست.

12 دیدگاه روشن معنی شعر منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن، غزل شماره ۳۹۳ حافظ

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.

فوتر سایت