زاهد ظاهر پرست از حال ما آگاه نیست

زاهد ظاهر پرست از جال ما آگاه نیست

زاهـد ظـاهــر پــرسـت از حــال مــا آگــاه نیست
در حـق مـا هر چـه گـویـد جای هیـچ اکراه نیست
در طـریـقـت هـر چـه پـیـش سالک آید خیر اوست
در صـراط مسـتقـیـم ای دل کـسـی گـمـراه نیست
تــا چــه بــازی رخ نمــایـد بـیـدقـی خواهیم راند
عـرصـه شـطـرنـج رنـــدان را مـجـال شـاه نیست
چـیـسـت ایـن سـقـف بـلـنـد سـاده بـسـیـارنقش
زیــن مـعـمـا هـیـچ دانـــا در جـهـان آگاه نیست
این چه استغناست یا رب وین چه قادر حکمت است
کایــن هــمـه زخم نهـان هست و مجال آه نیست
صـاحـب دیـوان مــا گـویــی نـمـی‌دانـد حـسـاب
کـانــدر ایــن طُـغــرا نـشـان حــسـبـه لله نیست
هــر کـه خـواهـد گـو بـیـا و هـر چه خواهد گو بگو
کـبـر و نـاز و حـاجـب و دربــان بدین درگاه نیست
بـــر در مـیـخــانــه رفـتـن کــار یـکـرنـگــان بود
خودفـروشان را بــه کــوی مِـی فـروشان راه نیست
هــر چـه هـسـت از قـامـت نـاساز بی اندام ماست
ور نــه تـشـریــف تـو بـر بـالای کـس کوتاه نیست
بـنـده پـیـر خـرابـاتــم کــه لـطـفـش دایــم است
ور نــه لـطـف شیـخ و زاهد گاه هست و گاه نیست
حــافـظ ار بــر صــدر ننشینـد ز عـالـی مشـربیست
عـاشـق دُردی کــش انــدر بـنـد مال و جاه نیست

بیت نخست:

زاهـد ظـاهــر پــرسـت از حــال مــا آگــاه نیست
در حـق مـا هر چـه گـویـد جای هیـچ اکراه نیست

معنای بیت نخست:

انسان پرهیزکاری که تنها به ظاهر اهمیت می ­دهد از حال درونی ما خبری ندارد؛ بنابراین در مورد ما هر حرفی بزند ما از او ناخشنود نخواهیم شد.

نکات و معانی:

زاهد: پرهیزکار؛ که البته در دیوان حافظ جزء شخصیت های منفی است.

ظاهر پرست: آنکه تنها به ظاهر اهمیت می ­دهد و به باطن و عالم معنا راهی نبرده است.

جناس: زاهد، ظاهر.

بیت دوم:

در طـریـقـت هـر چـه پـیـش سالک آید خیر اوست
در صـراط مسـتقـیـم ای دل کـسـی گـمـراه نیست

معنای بیت دوم:

ای دل بدان که در راه و رسم پرستش عاشقانه خداوند هر اتفاقی برای رونده این راه بیفتد به خیر و به صلاح اوست، چرا که هیچ­کس در صراط مستقیم گمراه نخواهد شد.

نکات و معانی:

طریقت: راه و روش پرستش عاشقانه خداوند.

سالک: رونده راه معرفت و عرفان.

ایهام تناسب: طریقت و صراط.

تضاد: صراط مستقیم، گمراه.

نکته: نکته رندانه حافظ در این بیت این است که طریقت را همان صراط مستقیم در نظر گرفته است.

بیت سوم:

تــا چــه بــازی رخ نمــایـد بـیـدقـی خواهیم راند
عـرصـه شـطـرنـج رنـــدان را مـجـال شـاه نیست

معنای بیت سوم:

ما نیز کوشش مختصری خواهیم کرد، تا ببینیم چه پیش خواهد آمد؛ زیرا در عرصه زندگی رندانه، هیچ جایی برای تکبر و غرور شاهانه وجود ندارد.

نکات و معانی:

ایهام تناسب: رخ نمودن؛۱. اتفاق افتادن،۲. رخ نام مهره­ی شطرنج با بیدق و شطرنج و شاه تناسب دارد.

بیدق: سرباز، مهره­ی پیاده شطرنج.

بیدق راندن: کنایه از انجام کار مختصر.

مجال: فرصت.

نکته: در این بیت حافظ داشتن تکبر و غرور شاهانه را در زندگی مذمت می­ کند و آدمی را به زندگی رندانه دعوت می­ کند و بیان می‌کند در زندگی رندانه، آدمی باید کوشش و حرکتی هر چند مختصر، انجام دهد.

بیت چهارم:

چـیـسـت ایـن سـقـف بـلـنـد سـاده بـسـیـارنقش
زیــن مـعـمـا هـیـچ دانـــا در جـهـان آگاه نیست

معنای بیت چهارم:

هدف از آفرینش این سقف بلند که در عین سادگی پر از نقش و نگار هست، چیست؟ مسلما هیچ فرد دانایی در جهان پیدا نخواهد شد که از اسرار این معما باخبر باشد.

نکات و معانی:

سقف بلند: آسمان.

پارادوکس: ساده بسیار نقش.

واج آرایی: “س”

تناسب: دانا و آگاه.

بیت پنجم:

این چه استغناست یا رب وین چه قادر حکمت است
کایــن هــمـه زخم نهـان هست و مجال آه نیست

معنای بیت پنجم:

خداوندا این چه بی‌‌نیازی از مخلوقات و این چه دانش و حکمت توانمندی است که این همه درد و رنج نهانی وجود دارد، اما فرصت کوچکترین اعتراضی نیز وجود ندارد.

نکات و معانی:

استغنا: بی‌نیازی خداوند از مخلوقات.

قادر حکمت: اضافه مقلوب؛ حکمت قادر: دانش توانمند.

بیت ششم:

صـاحـب دیـوان مــا گـویــی نـمـی‌دانـد حـسـاب
کـانــدر ایــن طُـغــرا نـشـان حــسـبـه لله نیست

معنای بیت ششم:

پنداری صاحب دیوان ما از علم حساب آگاهی ندارد و یا اعتقادی به روز حساب ندارد؛ چرا که در عنوان این نامه هیچ نشانه ای از (حسبه لله) رضایت خداوند وجود ندارد.

نکات و معانی:

دیوان: دفتر حساب، دفتری که نام مستمری گیران لشکری و کشوری در آن نوشته می‌شد.

صاحب دیوان: متصدی و مسئول حساب و کتاب دربار.

ایهام: حساب ندانستن: ۱. از علم حساب آگاهی نداشتن،۲. اعتقادی به روز حساب نداشتن.

طغرا: طُغرا (یا طُغْری) نوعی از خوشنویسی پیچیده‌است که به وسیله آن لقب‌ها و نام سلطان یا امیری و یا عالمی را برسر فرمان او می‌نوشتند مانند «السلطان الاعظم الاعدل جلال الدین اکبر پادشاه غازی». این خط خاص به عنوان امضاء برای سلطان‌ها در خاورمیانه و به‌ویژه برای سلاطین عثمانی بکار می‌رفته‌است و در برخی مناطق آسیا مهرهای مشابه نیز دیده شده‌است.

در متون مالی و اوراق مثبته اقتصادی، به معنی اصله یا فقره و به عنوان واحد شمارش چک و برات نیز استفاده می شود؛ البته در اینجا به معنی مطلق حکم و فرمان است.

حسبه لله: برای رضای خدا. این عبارت معمولا در بالای سر احکام و نامه‌ها نوشته می‌شد.

بیت هفتم:

هــر کـه خـواهـد گـو بـیـا و هـر چه خواهد گو بگو
کـبـر و نـاز و حـاجـب و دربــان بدین درگاه نیست

معنای بیت هفتم:

هر کس دوست دارد بیاید و هر مطلبی که دوست دارد بیان کند؛ چرا که در این درگاه هیچگونه تکبر و غرور و هیچگونه پرده‌دار و دربانی وجود ندارد.

نکات و معانی:

کبر: تکبر.

ناز: نخوت و بی‌توجهی.

حاجب: پرده­دار.

درگاه: پیشگاه، حضرت، آستانه.

بیت هشتم:

بـــر در مـیـخــانــه رفـتـن کــار یـکـرنـگــان بود
خودفـروشان را بــه کــوی مِـی فـروشان راه نیست

معنای بیت هشتم:

تنها انسان‌های یکرنگ و پاک دل می‌توانند وارد میخانه شوند؛ انسان‌های خود فروش و کسانی که تنها به فکر اظهار خود هستند حتی نمی‌توانند وارد محله‌ی می‌­فروشان شوند.

نکات و معانی:

یکرنگ: صاف و پاکدل.

خودفروش: متکبر و خودپرست؛ کنایه از زاهدان خودنما و مغرور.

کوی: محله.

بیت نهم:

هــر چـه هـسـت از قـامـت نـاساز بی اندام ماست
ور نــه تـشـریــف تـو بـر بـالای کـس کوتاه نیست

معنای بیت نهم:

هر عیب و ایرادی وجود دارد به خاطر قامت ناسازگار و نامتناسب ماست؛ وگرنه آنچه تو به ما بخشیده‌ای مناسب با هر قامتی هست و برای هیچ­کس نامتناسب نیست.

نکات و معانی:

ناساز: نامتناسب و ناهماهنگ.

تشریف: جامه و یا خلعتی که بزرگی به کسی هدیه دهد، در اینجا کنایه از هر چیزی که از طرف خداوند به انسان عطا شده است.

بالا: قد و قامت.

ایهام تضاد: بالا:۱. قد و قامت،۲. بلند؛ که با کوتاه در تضاد است.

تناسب: قامت، اندام، بالا.

بیت دهم:

بـنـده پـیـر خـرابـاتــم کــه لـطـفـش دایــم است
ور نــه لـطـف شیـخ و زاهد گاه هست و گاه نیست

معنای بیت دهم:

من بنده و غلام پیر خرابات هستم، چرا که لطف و محبتش همیشگی و پایدار است؛ وگرنه لطف و محبت شیخ و زاهدموقتی و ناپایدار است.

نکات و معانی:

نکته: نکته قابل توجه در تاین بیت حافظ تأکید اوست بر ثبات حال؛ از این‌روست که حضرت حافظ خود را بنده پیرخرابات می‌داند چرا که معتقد است لطف و محبت وی همیشگی و پایدار است.

بیت یازدهم:

حــافـظ ار بــر صــدر ننشینـد ز عـالـی مشـربیست
عـاشـق دُردی کــش انــدر بـنـد مال و جاه نیست

معنای بیت یازدهم:

حافظ به خاطر اینکه همتی بلند و رفیع دارد بر بالای مجلس نمی‌نشیند؛ زیرا عاشق سرمست و خود را اسیر مال و جاه دنیوی نمی‌کند.

نکات و معانی:

صدر: بالای مجلس.

عالی مشرب: آنکه طبعی بالا دارد، بلند همت.

دُرد: ته مانده شراب.

دُردی کش: آنکه دُرد شراب را سر می‌کشد؛ سیاه مست.

در بند چیزی بودن: اسیر و گرفتار آن بودن.

تضاد: تضادی عجیب و پنهان حافظ بین معنای کلمات صدر، عالی و دُرد برقرار کرده است؛ آنگونه که پیشتر گفته شد دُرد به معنای ته مانده شراب است که با کلمات صدر و عالی تضاد برقرار می‌کند.

نکته: حافظ، رندانه، کنایه و تعریضی به شاه دربار می‌زند، چرا که صدر نشین مجلس قاعدتا شاه است از این رو حافظ او را دون همت و اسیر جاه و مال دنیوی می‌نامد.

شگفتا حافظ!!!!!

3 دیدگاه روشن زاهد ظاهر پرست از حال ما آگاه نیست

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.

فوتر سایت