از در درآمدی و من از خود به در شدم

از در درآمدی و من از خود به در شدم
از در درآمـدی و مـن از خود به در شدم
گـفـتـی کز این جهان به جهان دگر شدم
گوشم به راه تا که خبر می‌دهد ز دوست
صـاحـب خـبـر بیامد و من بی‌خبر شدم
چـون شـبـنـم اوفتاده بدم پیش آفتاب
مـهـرم به جان رسید و به عیوق بر شدم
گفـتـم بـبـیـنـمش مـگـرم درد اشتیاق
سـاکـن شـود بـدیـدم و مشتاق‌تر شدم
دسـتـم نـداد قـوت رفـتـن به پیش یار
چـندی به پای رفتم و چندی به سر شدم
تـا رفـتـنـش بـبـیـنم و گفتنش بشنوم
از پـای تـا به سر همه سمع و بصر شدم
من چـشم از او چگونه توانم نگاه داشت
کـاول نـظـر بـه دیـدن او دیـده‌ور شدم
بـیـزارم از وفـای تو یک روز و یک زمان
مجموع اگر نشستم و خرسـنـد اگر شدم
او را خـود التـفـات نبودش به صید من
مـن خـویـشـتـن اسـیر کمند نظر شدم
گـویـند روی سرخ تو سعدی چه زرد کرد
اکـسـیـر عشق بـر مسم افتاد و زر شدم

بیت نخست:

از در درآمـدی و مـن از خود به در شدم
گـفـتـی کز این جهان به جهان دگر شدم

معنای بیت نخست:

همین که تو از در وارد شدی من مست و مدهوش شدم، مثل اینکه از این دنیا وارد دنیایی دیگر شده باشم.

نکات و معانی:

از در درآمدن: وارد شدن.

از خود به در شدن: مدهوش و حیران شدن.

جناس: در.

واج‌آرایی: در.

تکرار: جهان.

بیت دوم:

گوشم به راه تا که خبر می‌دهد ز دوست
صـاحـب خـبـر بیامد و من بی‌خبر شدم

معنای بیت دوم:

در انتظار بودم تا ببینم چه کسی می‌آید و خبری از معشوق برای من می‌آورد؛ ناگهان صاحب خبر (معشوق) آمد و من  بی‌خبر و مدهوش شدم.

نکات و معانی:

گوش به راه بودن: منتظر بودن.

ایهام: صاحب خبر، ۱. معشوق ۲. آن کس که از معشوق خبر دارد.

تکرار: خبر.

تضاد: تضاد در معنای پنهانی گوش به راه بودن و بی‌خبر شدن؛ چرا که آدمی هنگامی که گوش به راه است تمام حواس خود را جمع می‌کند اما هنگام بی‌خبری این مسأله کاملا از بین می‌رود.

بیت سوم:

چـون شـبـنـم اوفتاده بدم پیش آفتاب
مـهـرم به جان رسید و به عیوق بر شدم

معنای بیت سوم:

همانند شبنمی در برابر آفتاب اوفتاده بودم تا اینکه گرمای مهر (ایهام) و محبت تو همچون تابش خورشید به جان من رسید و به عیوق رسیدم (به بالاترین درجه رسیدم).

نکات و معانی:

شبنم: قطره.

ایهام: مهر؛ ۱. خورشید ۲. مهر و محبت.

عَیّوق:ستاره ای است خرد، روشن، سرخ رنگ ، به طرف راست کهکشان که پیرو ثریا باشد. اصل آن بر وزن فیعول است و چون یاء ساکن و واو بدنبال هم آمده اند، به یاء مشدد تبدیل شده اند. آن را عیوق از آن گویند که او گویا نگهبان ثریا است ، مشتق از عوق بمعنی بازداشتن و نگهبان و بازدارنده از امور مکروه، همچنین عرب آن را به دوری مثل زند و گوید: أبعد من العیوق.

بیت چهارم:

گفـتـم بـبـیـنـمش مـگـرم درد اشتیاق
سـاکـن شـود بـدیـدم و مشتاق‌تر شدم

معنای بیت چهارم:

به خود می‌گفتم اگر ببینمش احتمالا شور و شوقم کمی آرام‌تر خواهد شد، اما نه! او را دیدم و شور و شوقم بسیار بیشتر شد.

نکات و معانی:

مگر: شاید، همانا.

ساکن شدن: تسکین یافتن، آرام شدن.

بیت پنجم:

دسـتـم نـداد قـوت رفـتـن به پیش یار
چـندی به پای رفتم و چندی به سر شدم

معنای بیت پنجم:

امکان و توانایی رفتن به نزد معشوق را نداشتم؛ مدتی با پا به طرف او رفتم و مدتی با شور و اشتیاق تمام به سوی او رفتم.

نکات و معانی:

دست دادن: امکان داشتن.

تکرار: چندی.

به سر شدن: ایهام تناسب ؛ با شور و اشتیاق رفتن، در ارتباط با پا به همان معنی سر.

تضاد: پا و سر.

تناسب: دست، پا، سر.

بیت ششم:

تـا رفـتـنـش بـبـیـنم و گفتنش بشنوم
از پـای تـا به سر همه سمع و بصر شدم

معنای بیت ششم:

برای اینکه بتوانم در هنگام رفتن او را خوب ببینم و تمام حرف‌های او را به طور کامل بشنوم، تمام وجودم تبدیل به گوش و چشم شد.

نکات و معانی:

سمع: گوش.

بصر: چشم.

بیت هفتم:

من چـشم از او چگونه توانم نگاه داشت
کـاول نـظـر بـه دیـدن او دیـده‌ور شدم

معنای بیت هفتم:

هنگامی­ که من با نگاه کردن به او صاحب بینایی شدم؛ چگونه امکان دارد که دیگر او را نبینم و به او نگاه نکنم.

نکات و معانی:

چشم نگاه داشتن: از دیدن صرفنظر کردن.

دیده‌ور: صاحب بینایی.

جناس: دیدن و دیده.

مترادف: چشم، نگاه، نظر، دیدن، دیده.

بیت هشتم:

بـیـزارم از وفـای تو یک روز و یک زمان
مجموع اگر نشستم و خرسـنـد اگر شدم

معنای بیت هشتم:

اگر روزی و لحظه‌ای در حالی­که جدا از تو هستم با خاطری جمع، خشنود و خرسند نشسته باشم، به معنای این است که از وفا داری بیزار گشته‌ام.

نکات و معانی:

مجموع: آسوده خاطر،آسوده خیال، آن که خاطرش پریشان و پراکنده نیست، آنکه تشویش و تفرق خاطر ندارد.

تضاد: بیزار و خرسند.

تکرار: “یک” و “اگر”.

بیت نهم:

او را خـود التـفـات نبودش به صید من
مـن خـویـشـتـن اسـیر کمند نظر شدم

معنای بیت نهم:

او هرگز توجه‌ای برای شکار و به ید انداختن من نداشت؛ من با اختیار خویش خود را در دام نگاه او اسیر کردم.

نکات و معانی:

التفات: توجه، عنایت.

تناسب: “صید”، “اسیر” و “کمند”.

مترادف: “التفات” و “نظر” و “خود” و “خویشتن”.

بیت دهم:

گـویـند روی سرخ تو سعدی چه زرد کرد
اکـسـیـر عشق بـر مسم افتاد و زر شدم

معنای بیت دهم:

از من می‌پرسند که سعدی چرا چهره‌ی  سرخ تو چنین زرد رنگ گشته است،  عشق همچون اکسیری بر وجود مس مانند من افتاد و من تبدیل به طلا شده‌ام.

نکات و معانی:

اکسیر: به اصطلاح کیمیاگران جوهر گدازنده و آمیزنده و کامل کننده که ماهیت جسم را تغییر دهد یعنی جیوه را نقره و مس را طلا کند .

اکسیر عشق: اضافه تشبیهی.

نکته: سرخ رویی نشان سلامت و حال خوش است، زردرویی نشان بیماری و درد است.

جناس: زر و زرد.

تناسب: اکسیر، مس و زر.

تناسب: سرخ و زرد.

مس در اینجا استعاره از وجودی که هر چند در سلامت است اما چندان ارزشی ندارد، در برابر طلا که نشان پر ارزش بودن و کمال است.

5 دیدگاه روشن از در درآمدی و من از خود به در شدم

  • Avatar

    اشعار همه بزرگان ایران زمین را استاد شجریان به خوبی هرچه تمام تر در موسیقی ایرانی اجرا نمودند وآثار فاخری ازخود به یادگار گذاشتند روح همه هنرمندان که پیشرفت فرهنگ این مرزوبوم می‌اندیشیدند در آرامش

  • Avatar

    فقط یکی از چندین خدمت استاد فقید محمدرضا شجریان به فرهنگ این مرز و بوم ، آشتی دادن و آشنا کردن چند نسل با ادبیات پارسی و آثار مفاخر فرهنگ و هنر ایران زمین است. روحشان شاد و یاد و نامشان ماندگار باد.

  • Avatar

    منم اگر شاعر بودم و شجریان سروده هام رو با صدای ملکوتیش میخوند بیشتر و بیشتر میسرودم

    • Avatar

      نکند از دیدگاه شما، حضرات حافظ و سعدی برای این شعر گفته‌اند که شجریان آن‌ها را با آواز بخواند؟

      نه عزیزجان
      چون اشعار آن بزرگان دین و ادب و معرفت ارزشمند و زیبا و روح‌نواز است و همچنین مناسب برای خواندن در دستگاه‌های آوازی‌ست انتخاب شده و می‌شوند.

      شما هم اگر با آن مشخصات شعری بسرایید، امیدوار باشید که به آواز خوانده شود.

  • Avatar

    بسیار عالی
    ممنونم از زحماتتان

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.

فوتر سایت