بیت نخست:
معنای بیت نخست:
همین که تو از در وارد شدی من مست و مدهوش شدم، مثل اینکه از این دنیا وارد دنیایی دیگر شده باشم.
نکات و معانی:
از در درآمدن: وارد شدن.
از خود به در شدن: مدهوش و حیران شدن.
جناس: در.
واجآرایی: در.
تکرار: جهان.
بیت دوم:
معنای بیت دوم:
در انتظار بودم تا ببینم چه کسی میآید و خبری از معشوق برای من میآورد؛ ناگهان صاحب خبر (معشوق) آمد و من بیخبر و مدهوش شدم.
نکات و معانی:
گوش به راه بودن: منتظر بودن.
ایهام: صاحب خبر، ۱. معشوق ۲. آن کس که از معشوق خبر دارد.
تکرار: خبر.
تضاد: تضاد در معنای پنهانی گوش به راه بودن و بیخبر شدن؛ چرا که آدمی هنگامی که گوش به راه است تمام حواس خود را جمع میکند اما هنگام بیخبری این مسأله کاملا از بین میرود.
بیت سوم:
معنای بیت سوم:
همانند شبنمی در برابر آفتاب اوفتاده بودم تا اینکه گرمای مهر (ایهام) و محبت تو همچون تابش خورشید به جان من رسید و به عیوق رسیدم (به بالاترین درجه رسیدم).
نکات و معانی:
شبنم: قطره.
ایهام: مهر؛ ۱. خورشید ۲. مهر و محبت.
عَیّوق:ستاره ای است خرد، روشن، سرخ رنگ ، به طرف راست کهکشان که پیرو ثریا باشد. اصل آن بر وزن فیعول است و چون یاء ساکن و واو بدنبال هم آمده اند، به یاء مشدد تبدیل شده اند. آن را عیوق از آن گویند که او گویا نگهبان ثریا است ، مشتق از عوق بمعنی بازداشتن و نگهبان و بازدارنده از امور مکروه، همچنین عرب آن را به دوری مثل زند و گوید: أبعد من العیوق.
بیت چهارم:
معنای بیت چهارم:
به خود میگفتم اگر ببینمش احتمالا شور و شوقم کمی آرامتر خواهد شد، اما نه! او را دیدم و شور و شوقم بسیار بیشتر شد.
نکات و معانی:
مگر: شاید، همانا.
ساکن شدن: تسکین یافتن، آرام شدن.
بیت پنجم:
معنای بیت پنجم:
امکان و توانایی رفتن به نزد معشوق را نداشتم؛ مدتی با پا به طرف او رفتم و مدتی با شور و اشتیاق تمام به سوی او رفتم.
نکات و معانی:
دست دادن: امکان داشتن.
تکرار: چندی.
به سر شدن: ایهام تناسب ؛ با شور و اشتیاق رفتن، در ارتباط با پا به همان معنی سر.
تضاد: پا و سر.
تناسب: دست، پا، سر.
بیت ششم:
معنای بیت ششم:
برای اینکه بتوانم در هنگام رفتن او را خوب ببینم و تمام حرفهای او را به طور کامل بشنوم، تمام وجودم تبدیل به گوش و چشم شد.
نکات و معانی:
سمع: گوش.
بصر: چشم.
بیت هفتم:
معنای بیت هفتم:
هنگامی که من با نگاه کردن به او صاحب بینایی شدم؛ چگونه امکان دارد که دیگر او را نبینم و به او نگاه نکنم.
نکات و معانی:
چشم نگاه داشتن: از دیدن صرفنظر کردن.
دیدهور: صاحب بینایی.
جناس: دیدن و دیده.
مترادف: چشم، نگاه، نظر، دیدن، دیده.
بیت هشتم:
معنای بیت هشتم:
اگر روزی و لحظهای در حالیکه جدا از تو هستم با خاطری جمع، خشنود و خرسند نشسته باشم، به معنای این است که از وفا داری بیزار گشتهام.
نکات و معانی:
مجموع: آسوده خاطر،آسوده خیال، آن که خاطرش پریشان و پراکنده نیست، آنکه تشویش و تفرق خاطر ندارد.
تضاد: بیزار و خرسند.
تکرار: “یک” و “اگر”.
بیت نهم:
معنای بیت نهم:
او هرگز توجهای برای شکار و به ید انداختن من نداشت؛ من با اختیار خویش خود را در دام نگاه او اسیر کردم.
نکات و معانی:
التفات: توجه، عنایت.
تناسب: “صید”، “اسیر” و “کمند”.
مترادف: “التفات” و “نظر” و “خود” و “خویشتن”.
بیت دهم:
معنای بیت دهم:
از من میپرسند که سعدی چرا چهرهی سرخ تو چنین زرد رنگ گشته است، عشق همچون اکسیری بر وجود مس مانند من افتاد و من تبدیل به طلا شدهام.
نکات و معانی:
اکسیر: به اصطلاح کیمیاگران جوهر گدازنده و آمیزنده و کامل کننده که ماهیت جسم را تغییر دهد یعنی جیوه را نقره و مس را طلا کند .
اکسیر عشق: اضافه تشبیهی.
نکته: سرخ رویی نشان سلامت و حال خوش است، زردرویی نشان بیماری و درد است.
جناس: زر و زرد.
تناسب: اکسیر، مس و زر.
تناسب: سرخ و زرد.
مس در اینجا استعاره از وجودی که هر چند در سلامت است اما چندان ارزشی ندارد، در برابر طلا که نشان پر ارزش بودن و کمال است.