به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم

به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم
بـه مـژگـان سیـه کـردی هـزاران رخـنـه در دینم
بـیـا کـز چـشـم بیـمارت هـزاران درد برچینم
الا ای هـمـنـشـیـن دل کـه یـارانت برفت از یاد
مـرا روزی مبـاد آن دم کـه بـی یاد تو بنشینم
جهان پیر است و بی‌بنیاد از ایـن فرهادکُش فریاد
که کرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینم
ز تـاب آتـش دوری شـدم غـرق عـرق چـون گـل
بـیـار ای بـاد شبگیری نسیمی زان عـرق چینم
جـهـان فـانـی و بـاقـی فـدای شـاهـد و سـاقی
کـه سلـطـانی عـالـم را طُـفیـل عشق می‌بینم
اگـر بر جای من غیری گزیند دوست حاکم اوست
حرامم بـاد اگر من جان به جای دوست بگزینم
صـبـاح الخیـر زد بلبل کـجـایــی سـاقـیـا برخیز
کـه غوغـا می‌کنـد در سـر خیال خواب دوشینم
شـب رحلت هـم از بستـر روم در قصر حورالعین
اگر در وقـت جـان دادن تـو باشی شمع بالینم
حدیـث آرزومـنـدی کـه در ایـن نـامه ثبت افتاد
هـمـانـا بـی‌غـلط بـاشـد که حافظ داد تلقینم

بیت نخست:

بـه مـژگـان سیـه کـردی هـزاران رخـنـه در دینم
بـیـا کـز چـشـم بیـمارت هـزاران درد برچینم

معنای بیت نخست:

با مژه­های سیاه رنگ خود، دین و ایمانم را ویران ساختی، به پیشم بیا تا هزاران درد و بلا را از چشمان خمارت دور سازم.

نکات و آرایه­‌ها:

چشم بیمار: چشم خمار؛

نکته: داشتن چشم خمار یکی از معیارهای زیباشناسی در مورد معشوق است.

تکرار: هزاران.

تناسب: مژگان، چشم.

بیت دوم:

الا ای هـمـنـشـیـن دل کـه یـارانت برفت از یاد
مـرا روزی مبـاد آن دم کـه بـی یاد تو بنشینم

معنای بیت دوم:

ای همدم دل و جانم که یاران و عاشقانت را فراموش کرده­‌ای، امیدوارم آن روزی که لحظه‌­ای از یادت غافل شوم هرگز نیاید.

نکات و آرایه­‌ها:

الا: هان، آگاه باش.

هم­نشین دل: همدم دل و جان.

جناس: یار، یاد.

بیت سوم:

جهان پیر است و بی‌بنیاد از ایـن فرهادکُش فریاد
که کرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینم

معنای بیت سوم:

دنیا هم کهن و سال­خورده است و هم بی‌­اساس و بی‌­بنیاد، فغان و فریاد که به راحتی عاشقان دلداده‌­­ای چون فرهاد را می‌­کُشد، این دنیا با حیله و نیرنگ­‌هایش چنان کاری کرده است که من حتی از جان شیرین خودم نیز دل­‌زده و خسته شده­‌ام.

نکات و آرایه­‌ها:

فرهاد: دلداه و سرسپرده شیرین.

جناس: فرهاد، فریاد.

ایهام تناسب: شیرین؛ ۱. جان شیرین، ۲. شیرین معشوق فرهاد.

بیت چهارم:

ز تـاب آتـش دوری شـدم غـرق عـرق چـون گـل
بـیـار ای بـاد شبگیری نسیمی زان عـرق چینم

معنای بیت چهارم:

دوری از یار چونان آتشی است که از شدت سوز و گداز آن همچون گل غرقِ عرق شده‌­ام، ای نسیم سحرگاهی بوی خوشی از آن زلف معطر یار بیاور.

نکات و آرایه­‌ها:

آتش دوری: اضافه تشبیهی.

تاب: حرارت.

جناس: غرق، عرق.

باد شبگیر: نسیم سحرگاه.

عرق­چین: نوعی کلاه نازک که عرق را جمع می­‌کند؛ استعاره از زلف معشوق.

بیت ششم:

جـهـان فـانـی و بـاقـی فـدای شـاهـد و سـاقی
کـه سلـطـانی عـالـم را طُـفیـل عشق می‌بینم

معنای بیت ششم:

هر دو عالم، هم فدای معشوق زیبارو و هم فدای ساقی باد؛ چرا که می­‌بینم رسیدن به سروریِ جهان، در گرو و وابسته به عشق است.

نکات و آرایه‌­ها:

جهان فانی و باقی: دنیای ناپایدار و پایدار.

تضاد: فانی و باقی.

شاهد: زیبارو.

جناس: باقی و ساقی.

طفیل: وابسته، متکی.

بیت هفتم:

اگـر بر جای من غیری گزیند دوست حاکم اوست
حرامم بـاد اگر من جان به جای دوست بگزینم

معنای بیت هفتم:

اگر محبوب به جای کس دیگری را انتخاب کند، صاحب اختیار است و حق دارد، اما اگر من به جای عشق به محبوب، جان خودم را برگزینم، حرامم باد.

نکات و آرایه­‌ها:

جناس: دوست، اوست.

تکرار: گزیدن.

جناس: جان، جای.

تکرار: دوست.

بیت هشتم:

صـبـاح الخیـر زد بلبل کـجـایــی سـاقـیـا برخیز
کـه غوغـا می‌کنـد در سـر خیال خواب دوشینم

معنای بیت هشتم:

بلبل، صبح به خیر را به زبان نغمه‌­خوانی سرود، ای ساقی، کجایی؟ برخیز (جام شرابی بیاور) که تصویر و خیالی که دیشب در خواب دیده‌­ام، در سرم غوغا به پا کرده است.

نکات و آرایه‌­ها:

صباح الخیر: صبح بخیر.

غوغا کردن: هیاهو به راه انداختن.

دوشین: دیشب.

بیت نهم:

شـب رحلت هـم از بستـر روم در قصر حورالعین
اگر در وقـت جـان دادن تـو باشی شمع بالینم

معنای بیت نهم:

اگر در وقت مرگ و در هنگام جان دادن تو روشنی‌­بخش بسترم باشی، همان شب مرگ یک‌­راست از بستر مرگ به قصر حوران بهشتی خواهم رفت.

نکات و آرایه­‌ها:

حورالعین: زن سیاه چشم بهشتی.

شمع بالین: شمع کنار بستر.

مترادف: بالین و بستر.

تناسب: رحلت، جان دادن.

بیت دهم:

حدیـث آرزومـنـدی کـه در ایـن نـامه ثبت افتاد
هـمـانـا بـی‌غـلط بـاشـد که حافظ داد تلقینم

معنای بیت دهم:

داستان  شور و شوق وصال که در این نوشتار ثبت کرده­‌ام یقین بدانید که درست و بی­‌غلط است، چرا که حافظ(ایهام) آن را به من آموخته است.

نکات و آرایه‌­ها:

حدیث آرزومندی: داستان شور و اشتیاق.

نامه: کتاب، نوشته.

همانا: بی‌­شک، یقینا.

ایهام: حافظ؛ ۱. شخص حافظ، ۲. نامی است از نام­‌های خداوند.

تلقین: یاد دادن.

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.

فوتر سایت