بسیار سفر باید تا پخته شود خامی معنی

بسیار سفر باید تا پخته شود خامی
بسـیـار سفـر بـایـد تـا پختـه شـود خامی
صـوفـی نـشـود صـافـی تا در نکشد جامی
گـر پـیـر منـاجـات اسـت ور رنــد خراباتی
هر کس قلمی رفته‌ست بر وی به سرانجامی
فــردا کــه خـلایـق را دیـوان جَـزا بــاشـد
هـر کس عمـلـی دارد مـن گوش به اِنعامی
ای بـلـبـل اگـر نـالـی مـن با تو هـم آوازم
تـو عشـق گلی داری مـن عشـق گل اندامی
سـروی به لب جویـی گویند چه خوش باشد
آنـان کـه نـدیـدسـتـنـد سروی به لب بامی
روزی تـن مـن بـیـنـی قـربـان سـر کویـش
ویـن عـیـد نـمـی‌بـاشـد الـا بـه هـر ایامی
ای در دل ریـش مـن مهرت چو روان در تن
آخـر ز دعــاگـویــی یــاد آر بــه دشـنـامی
باشـد کـه تـو خود روزی از مـا خبری پرسی
ور نــه کـه بــرد هیهات از مـا به تو پیغامی
گـر چـه شـب مشـتـاقـان تـاریـک بود اما
نــومــیــد نـبـایـد بــود از روشـنـی بامی
سـعـدی بـه لـب دریــا دردانـه کجـا یـابی
در کـام نـهـنـگـان رو گــر می‌طـلـبـی کامی

بیت نخست:

بسـیـار سفـر بـایـد تـا پختـه شـود خامی
صـوفـی نـشـود صـافـی تا در نکشد جامی

معنای بیت نخست:

انسان خام برای اینکه با تجربه و کارآزموده شود باید سفرهای (جسمی و روحی) بسیار انجام دهد؛ انسان‌­های پرهیزگار نیز تا جامی از باده­‌ی عشق و معرفت ننوشند، خالص و زلال نخواهند شد.

نکات و آرایه­‌ها:

تضاد:پخته، خام.

جناس: خامی، جامی.

جناس: صوفی، صافی.

بیت دوم:

گـر پـیـر منـاجـات اسـت ور رنــد خراباتی
هر کس قلمی رفته‌ست بر وی به سرانجامی

معنای بیت دوم:

برای هر کس سرنوشتی تعیین شده است و سرانجامی رقم خورده است، حال می­‌خواهد پیری عابد و زاهد باشد و یا رندی ساکن خرابات.

نکات و آرایه‌­ها:

پیر مناجات: عابد، زاهد.

رند خراباتی: مقابل پیر مناجات: شخص لاابالی و بی­‌قید و بند.

قلم رفتن بر کسی: مقدر شدن سرنوشت.

بیت سوم:

فــردا کــه خـلایـق را دیـوان جَـزا بــاشـد
هـر کس عمـلـی دارد مـن گوش به اِنعامی

معنای بیت سوم:

فردای قیامت که دیوان پاداش و کیفر برپا می‌­شود، مردم به اعمال و کردار خود امید دارند اما من به لطف و بخشش خداوند.

نکات و آرایه‌­ها:

فردا: قیامت.

دیوان جزا: دیوان پاداش و حسابرسی.

گوش به چیزی داشتن: منتظر چیزی بودن.

اِنعام: داد و دهش.

بیت چهارم:

ای بـلـبـل اگـر نـالـی مـن با تو هـم آوازم
تـو عشـق گلی داری مـن عشـق گل اندامی

معنای بیت چهارم:

ای بلبل اگر قصد فریاد کشیدن و نالیدن داری، من همراه و  هم­‌آوای تو هستم؛ چرا که تو دلباخته­‌ی گلی هستی من نیز شیفته­‌ی معشوقی زیبا اندام.

نکات و آرایه­‌ها:

هم‌­آواز: همراه، همانگ.

گل­اندام: معشوق.

تکرار: عشق.

تکرار: گل.

بیت پنجم:

سـروی به لب جویـی گویند چه خوش باشد
آنـان کـه نـدیـدسـتـنـد سروی به لب بامی

معنای بیت پنجم:

کسانی که از دیدن معشوقی بالا بلند همچون سرو، بر روی پشت­‌بام محروم بوده‌­اند، دیدن سروِ لب­‌جو آنان را به شگفتی وا می‌­دارد و می­‌گویند: چه زیباست!

نکات و آرایه­‌ها:

سرو لب بام: استعاره از معشوق.

جناس: سرو.

بیت ششم:

روزی تـن مـن بـیـنـی قـربـان سـر کویـش
ویـن عـیـد نـمـی‌بـاشـد الـا بـه هـر ایامی

معنای بیت ششم:

روزی خواهی دید که جسم من فدای سر کویش شده است، این  عید فدا شدن من برای معشوق اتفاق نمی‌­افتد مگر هر روز!

نکات و آرایه­‌ها:

تناسب: عید، قربان.

مترادف: روزی، ایامی.

بیت هفتم:

ای در دل ریـش مـن مهرت چو روان در تن
آخـر ز دعــاگـویــی یــاد آر بــه دشـنـامی

معنای بیت هفتم:

ای محبوبی که در دل زخم ­خورده و دردمند من هستی، و ای محبوبی که مهر و محبت من به تو همچون روان در جسم من است، دستِ­‌کم  از عاشق دعاگوی خود حتی شده با سخن ناسزایی یادی کن.

نکات و آرایه‌­ها:

ریش: زخمی.

بیت هشتم:

باشـد کـه تـو خود روزی از مـا خبری پرسی
ور نــه کـه بــرد هیهات از مـا به تو پیغامی

معنای بیت هشتم:

امید است که روزی خودِ تو از حال ما جویا شوی، و گرنه محال است که کسی از طرف ما به تو پیغامی برساند.

نکات و آرایه­‌ها:

باشد که: امید است که.

خبر پرسیدن: جویای احوال شدن.

هیهات: دور است، محال است.

تناسب: خبر، پیغام.

بیت نهم:

گـر چـه شـب مشـتـاقـان تـاریـک بود اما
نــومــیــد نـبـایـد بــود از روشـنـی بامی

معنای بیت نهم:

هر چند شب انتظار مشتاقان و دل­‌سپردگان تاریک و طاقت‌­فرساست اما هرگز نباید از طلوع بامداد وصال و یا نمود روشنایی از فراز بام، نومید و مأیوس شد.

نکات و آرایه‌­ها:

ایهام: روشنی بام؛۱. طلوع بامداد، ۲. روشنایی پشت بام.

بیت دهم:

سـعـدی بـه لـب دریــا دردانـه کجـا یـابی
در کـام نـهـنـگـان رو گــر می‌طـلـبـی کامی

معنای بیت دهم:

سعدی! در ساحل دریا  هرگز نخواهی توانست مروارید صید کنی، اگر به دنبال رسیدن به آرزوی خود هستی باید با خطر­های بزرگ مواجه شوی.

نکات و آرایه‌­ها:

دردانه: مروارید.

جناس: کام.

کام نهنگان: استعاره از مواجهه شدن با خطرهای بزرگ.

5 دیدگاه روشن بسیار سفر باید تا پخته شود خامی معنی

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.

فوتر سایت