نفس برآمد و کام از تو برنمی آید

نفس برآمد
نـفـس بــرآمـد و، کــام از تــو بر نمی‌آید
فـغان که بختِ مـن از خواب در نمی‌آید
صبا بـه چشمِ مـن انداخت خاکی از کویش
کــه آبِ زنـدگـیــم در نـظــر نـمـی‌آید
قــدِ بــلـنـد تــو را تــا بــه بـر نمی‌گیرم
درخـت کــام و مـرادم بــه بــر نمی‌آید
مـگـر بــه روی دل‌آرای یــار مــا، ور نــی
بــه هـیـچ وجـهِ دگــر کـارِ بـر نمی‌آید
مقیمِ زلفِ تو شد دل که خوش سوادی دید
وز آن غــریـب بـلـاکـش خـبـر نمی‌آید
ز شـسـتِ صـدق گـشـادم هــزار تـیـر دعا
ولـی چــه سـود، یـکــی کـارگـر نمی‌آید
بَـسَـم حـکـایـتِ دل هست با نسیمِ سحر
ولـی بـه بخت من امشب سحر نمی‌آید
در ایـن خیال به سـر شد زمان عمر و، هنوز
بـلـای زلــف سـیـاهـت بـه سر نمی‌آید
ز بس که شد دل حافظ رمیده از همه کس
کـنـون ز حـلـقـه زلـفـت بـه در نمی‌آید

بیت نخست:

نـفـس بــرآمـد و، کــام از تــو بر نمی‌آید
فـغان که بختِ مـن از خواب در نمی‌آید

معنای بیت نخست:

جانم به لبم رسید و به هیچ آرزویی از تو نرسیدم، فریاد که این بخت به خواب رفته‌‌ی من قصد بیدار شدن ندارد.

نکات و معانی:

نفس برآمدن: کنایه از جان به لب رسیدن.

کام:آرزو.

کام: ایهام تناسب، معنای دوم کام به معنای دهان با نفس تناسب دارد.

فغان: فریاد.

بیت دوم:

صبا بـه چشمِ مـن انداخت خاکی از کویش
کــه آبِ زنـدگـیــم در نـظــر نـمـی‌آید

معنای بیت دوم:

باد صبا خاکی از محله‌ی معشوق در چشم من ریخت که به دنبال آن، آب حیات در نظرم بی‌ارزش شده است.

نکات و معانی:

صبا: پیک میان عاشق و معشوق.

آب زندگی: آب حیات، آب حیوان، آب خضر و آب زندگانی، ترکیباتی است که در دیوان حافظ به کار رفته است و همه­ی این موارد اشاره به داستانی دارد که بنابر عقیده پیشینیان آبی در ظلمات در انتهای دنیا قرار دارد که هر کس از آن بنوشد عمر جاودانی خواهد یافت. جالب است بدانید که بنابر عقیده قدما اسکندر به دنبال این آب رفت اما نتوانست آن را بیابد اما خضر به سراغ آن رفت و از آن نوشید و عمر جاودانی یافت.

بیت سوم:

قــدِ بــلـنـد تــو را تــا بــه بـر نمی‌گیرم
درخـت کــام و مـرادم بــه بــر نمی‌آید

معنای بیت سوم:

تا زمانی که قامت بلند تو را در آغوش نگیرم، درخت آرزوهایم به ثمر نخواهد نشست و میوه‌ای نخواهد داد.

نکات و معانی:

بر: سینه، آغوش.

بر مصراع دوم: ثمر.

جناس: بر.

بیت چهارم:

مـگـر بــه روی دل‌آرای یــار مــا، ور نــی
بــه هـیـچ وجـهِ دگــر کـارِ بـر نمی‌آید

معنای بیت چهارم:

همانا تنها با چهره‌‌ی زیبا و دل­آرای معشوق ما کارها به سامان می‌رسد وگرنه به هچ طریق دیگری کارها به انجام نمی‌رسد.

نکات و معانی:

برآمدن کار: به انجام رسیدن و به سامان رسیدن کار.

وجه: ایهام: ۱. شیوه ۲. رو، چهره.

فغان که بخت من از خواب در نمی آید

بیت پنجم:

مقیمِ زلفِ تو شد دل که خوش سوادی دید
وز آن غــریـب بـلـاکـش خـبـر نمی‌آید

معنای بیت پنجم:

از زمانی که دل غریب و بلا دیده‌ی من حلقه زلف سیاه و خوش­بوی تو را دید و در آن ساکن شد، از آن پس دیگر از دل عاشق من خبری به گوش نمی‌رسد.

نکات و معانی:

مقیم: ساکن.

سواد: ایهام: ۱. سیاهی ۲. شهر.

خوش: ایهم: ۱. خوب ۲. خوشبو و معطر در ارتباط با زلف.

نکته: در ادبیات فارسی دل در دو جا مسکن و مأوی دارد: ۱. زلف معشوق ۲. چاه زنخدان یا در محل فرو رفتگی چانه معشوق.

بیت ششم:

ز شـسـتِ صـدق گـشـادم هــزار تـیـر دعا
ولـی چــه سـود، یـکــی کـارگـر نمی‌آید

معنای بیت ششم:

از شست راستی و صداقت هزار گونه تیر دعا پرتاب کرده‌­ام؛ ولی چه سود که یکی به هدف برخورد نمی‌کند.

نکات و معانی:

شست: زه‌گیر یعنی انگشتری مانندی که از استخوان و جز آن سازند و در ابهام کرده و در وقت کمانداری زه کمان را بدان گیرند و آن را به اعتبار انگشت ابهام شست گویند.

شست صدق:اضافه اقترانی.

تیر دعا: اضافه تشبیهی.

کارگر شدن: موثر واقع شدن.

بیت هفتم:

بَـسَـم حـکـایـتِ دل هست با نسیمِ سحر
ولـی بـه بخت من امشب سحر نمی‌آید

معنای بیت هفتم:

حرف‌ها و گفته‌های بسیاری دارم که امشب باید به باد سحرگاهان بزنم، اما امشب از اقبال من هنگام سحر نمی‌رسد.(شب عاشقان بی­دل چه شبی دراز باشد)

نکات و معانی:

تکرار: سحر.

بَس: بسیار.

بیت هشتم:

در ایـن خیال به سـر شد زمان عمر و، هنوز
بـلـای زلــف سـیـاهـت بـه سر نمی‌آید

معنای بیت هشتم:

عمر من در این خیال گذشت که روزی رنج و بلای هجران که همچون زلف تو سیاه و بلند است به پایان می‌رسد اما هنوز این بلا همچون زلف تو ادامه دارد.

نکات و معانی:

به سر شدن: گذشتن.

به سر آمدن: به پایان رسیدن.

سر: تکرار.

سر: ایهام تناسب؛ در معنای دوم با زلف در ارتباط است.

نکته: خواجه در این بیت بلای طولانی روزگار هجران را به زلف بلند معشوق تشبیه کرده است.

نکته: به کار بردن واژه “خیال” که دارای مصوت بلند”ا” هست تصویر بلندی و طولانی بودن را در ذهن منعکس می‌کند.

بیت نهم:

ز بس که شد دل حافظ رمیده از همه کس
کـنـون ز حـلـقـه زلـفـت بـه در نمی‌آید

معنای بیت نهم:

دل حافظ از بس که از همه گریزان و رمنده شده است، اکنون دیگر نمی‌خواهد از حلقه‌ی زلف تو بیرون بیاید. (مقیم زلف تو شد دل که خوش سوادی دید)

نکات و معانی:

حلقه‌ی زلف: اضافه تشبیهی.

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.

فوتر سایت