معنی غزل روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست

روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست
روشن از پرتـوِ رویت نظـری نیست که نیست
مِـنـَّت خـاکِ درت بـر بصری نیست که نیست
نــاظـرِ روی تــو صـاحـب نـظــرانـنـد آری
سِرِّ گیسوی تـو در هیچ سری نیست که نیست
اشـکِ غَـمّـازِ مـن ار سـرخ برآمد چه عجب؟
خجل از کـردهٔ خود پرده دری نیست که نیست
تــا بـه دامـن نـنـشـیـنـد ز نسیمـش گَردی
سیـل خـیـز از نظرم رهگذری نیست که نیست
تــا دم از شـامِ ســرِ زلـفِ تـو هـر جـا نزنند
با صبا گفت و شنیدم سحری نیست که نیست
مـن از ایـن طـالـع شـوریـده بِـرَنـجَم ور نی
بهره‌مـنـد از سَـرِ کویت دگری نیست که نیست
از حـیـایِ لـبِ شـیـریـنِ تو ای چشمهٔ نوش
غرق آب و عرق اکنون شکری نیست که نیست
مـصـلحـت نـیـست که از پرده برون افتد راز
ور نه در مجلسِ رندان خبری نیست که نیست
شـیـر در بـادیـهٔ عـشـق تــو روبــاه شــود
آه از این راه که در وی خطری نیست که نیست
آب چشـمـم کـه بـر او مِنَّت خاکِ درِ توست
زیـرِ صـد مِنَّتِ او خـاکِ دری نیست که نیست
از وجودم قَدَری نام و نشان هست که هست
ور نه از ضعف در آن جا اثری نیست که نیست
غیر از این نکته که حافظ ز تو ناخشنود است
در سـراپـای وجـودت هـنری نیست که نیست

بیت نخست:

روشن از پرتـوِ رویت نظـری نیست که نیست
مِـنـَّت خـاکِ درت بـر بصری نیست که نیست

معنای بیت نخست:

نور چهره‌­ی تو، تمام دیده‌­ها را روشن کرده است، احسان و نیکی خاک درگاه تو مانند توتیا شفابخش هر دیده­‌ای است.

نکات و آرایه‌­ها:

پرتو: نور، روشنایی.

نیست که نیست: نیست که نباشد؛ هست.

منت: احسان، نیکی.

بیت دوم:

نــاظـرِ روی تــو صـاحـب نـظــرانـنـد آری
سِرِّ گیسوی تـو در هیچ سری نیست که نیست

معنای بیت دوم:

تنها انسان­‌های اهل بصیرت و صاحب نظر به چهره‌­ی تو نگاه می­‌کنند؛ آری، رمز و راز وجود تو همچون گیسو در سر همه وجود دارد.

نکات و آرایه‌­ها:

تکرار: ناظر، نظر.

تناسب: گیسو، سر.

جناس: سرّ، سَر.

صاحب نظر: اهل بصیرت.

ناظر: بیننده.

سّر گیسو: اضافه تشبیهی.

بیت سوم:

اشـکِ غَـمّـازِ مـن ار سـرخ برآمد چه عجب؟
خجل از کـردهٔ خود پرده دری نیست که نیست

معنای بیت سوم:

جای شگفتی نیست، اگر اشک سخن‌­چین من، سرخ و خونین فرو ریخت؛ زیرا هر کس راز دیگران را برملا سازد، از کرده­‌ی خود شرمسار و پشیمان خواهد شد.

نکات و آرایه­‌ها:

غَـمّـازِ: سخن­‌چین.

اشک غَـمّـازِ: اشک سخن‌­چین؛ اشک از آنجا که پرده از عاشق بر­می‌­دارد و رمز و راز عشق او را آشکار می­‌سازد، سخن­‌چین نامیده می­‌شود.

پرده‌­در: رسوا کننده، آنکه رازی را آشکار سازد.

ایهام: سرخ برآمدن اشک؛ ۱. شرمسار و خجل بودن اشک، ۲. فرو ریختن اشک خونین.

بیت چهارم:

تــا بـه دامـن نـنـشـیـنـد ز نسیمـش گَردی
سیـل خـیـز از نظرم رهگذری نیست که نیست

معنای بیت چهارم:

اگر می‌­بینید تمام مسیرهای عبور و مرور از اشک­‌های سیل­‌خیز من خیس شده است، به خاطر این است که تا گرد و غباری از وزش نسیم بر دامن معشوق ننشیند.

نکات و آرایه­‌ها:

سی‌ل­خیز: جایی که سیل در آن راه بیفتد.

نظر: چشم.

بیت پنجم:

تــا دم از شـامِ ســرِ زلـفِ تـو هـر جـا نزنند
با صبا گفت و شنیدم سحری نیست که نیست

معنای بیت پنجم:

برای اینکه باد صبا، از سیاهی گیسوی همچون شب تو هر جا سخنی نگوید و در مورد آن صحبت نکند، هر سحر با آن مشغول مجادله و بحث و جدل هستم.

نکات و آرایه­‌ها:

اضافه تشبیهی: شام سر زلف.

گفت و شنید: بحث و جدل.

دم زدن: ادعا کردن، لاف زدن.

نکته: منظور از دم زدن باد صبا جدا از توصیف و بیان سیاهی معشوق، احتمالا می‌­تواند اشاره به عطرآگین بودن آن نیز باشد.

بیت ششم:

مـن از ایـن طـالـع شـوریـده بِـرَنـجَم ور نی
بهره‌مـنـد از سَـرِ کویت دگری نیست که نیست

معنای بیت ششم:

اگر من از وصال تو محرومم دلیلی جز بخت و اقبال بد خودم ندارد، و الا همه از وصال تو بهره‌­مند و برخودار گشته‌­اند.

نکات و آرایه­‌ها:

طالع شوریده: بخت و اقبال نابسامان.

بیت هفتم:

از حـیـایِ لـبِ شـیـریـنِ تو ای چشمهٔ نوش
غرق آب و عرق اکنون شکری نیست که نیست

معنای بیت هفتم:

ای معشوقی که همچون چشمه­ای گوارا نوشیدنی هستی، اگر می­‌بینی شکر غرق آب و عرق می‌­شود و آب می­‌شود، بدین سبب است که شکر ، شیرینی خود را با لب شیرین تو مقایسه کرده است و اکنون از شدت شرمساری آب شده است.

نکات و آرایه­‌ها:

جناس: غرق، عرق.

ایهام تناسب: لب شیرین و شکر.

ایهام: عرق؛ ۱. گلاب،۲. عرق شرمندگی.

چشمه­ی نوش: چشمه­‌ی گوارا و نوشیدنی.

بیت هشتم:

مـصـلحـت نـیـست که از پرده برون افتد راز
ور نه در مجلسِ رندان خبری نیست که نیست

معنای بیت هشتم:

هر چند رندان بر همه­‌ی رازها آگاهند و تمام اسرار را می‌­دانند اما صلاح نمی­‌بینند که اسرار نهانی را آشکار کنند و پرده از حقیقت ماجرا کنار بزنند.

نکات و آرایه­‌ها:

کنایه: از پرده برون افتادن: آشکار شدن.

مصلحت نیست: صلاح نیست.

بیت نهم:

شـیـر در بـادیـهٔ عـشـق تــو روبــاه شــود
آه از این راه که در وی خطری نیست که نیست

معنای بیت نهم:

ای معشوق، شیر که نماد شجاعت و بی­باکی است در بیابان عشق تو همچون روباه ترسو و رمنده می­‌شود؛ آه از این راه عشق تو که بیمناک است و هر گونه خطری در آن وجود دارد.

نکات و آرایه‌­ها:

بادیه عشق: اضافه تشبیهی.

این راه: راه عشق.

جناس: آه، راه.

تناسب: شیر، بادیه، روباه.

بیت دهم:

آب چشـمـم کـه بـر او مِنَّت خاکِ درِ توست
زیـرِ صـد مِنَّتِ او خـاکِ دری نیست که نیست

معنای بیت دهم:

چشمم که از خاک درگاه تو بسی منت دارد و آن را سرمه‌­ی خود می‌­کند، در آرزوی رسیدن به تو بر در هر آستانی گریسته است و خاک درگاهی نیست که زیر بار منت اشک چشمم نباشد.

نکات و آرایه­‌ها:

آب چشم: اشک.

منت: احسان و نیکی.

تکرار: منت.

 تضاد: آب و خاک.

بیت یازدهم:

از وجودم قَدَری نام و نشان هست که هست
ور نه از ضعف در آن جا اثری نیست که نیست

معنای بیت یازدهم:

از وجودم آن اندازه نام و نشان باقی مانده است که بتوان ادعا کرد هنوز هستم  و زنده‌­ام، و گرنه در این جسم نحیف و زار  همه نوع ضعف و ناتوانی وجود دارد.

نکات و آرایه‌­ها:

قَدَر: مقدار.

نیست که نیست: نیست که نباشد.

بیت دوازدهم:

غیر از این نکته که حافظ ز تو ناخشنود است
در سـراپـای وجـودت هـنری نیست که نیست

معنای بیت دوازدهم:

ای معشوق سراپای وجودت سرشار از هنر  و خوبی است و تنها یک هنر باقی مانده است و آن رضایت و خشنودی حافظ است؛ به عبارت دیگر: همه وجودت پر از کمال حسن و دلبری است، جز اینکه با من ناسازگاری و سر مهر نداری.

نکات و آرایه‌­ها:

هنر: در اینجا مراد خوبی و حسن است.

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.

فوتر سایت