شوخی مکن ای یار که صاحب نظرانند

شوخی مکن ای یار که صاحب نظرانند
شـوخـی مـکـن ای یـار کـه صـاحـب نظرانند
بیگانه و خویـش از پس و پیشت نگرانند
کس نـیـسـت کـه پـنـهان نظـری با تو ندارد
مـن نـیـز بـر آنـم کـه همه خلق بـر آنند
اهــل نـظــر آنـنـد کـه چـشـمـی بـه ارادت
بـا روی تــو دارنــد و دگــر بـی بصرانند
هـر کس غـم دیـن دارد و هـر کس غـم دنیا
بعد از غـم رویــت غـم بـیـهوده خورانند
سـاقـی بـده آن کـوزهٔ خـمخـانه به درویـش
کـانـهـا کـه بـمـردنــد گِـل کــوزه گـرانند
چشمی که جمال تو ندیده‌ست چه دیده‌ست؟
افـسـوس بـر ایـنـان که به غفلت گذرانند
تـــا رای کـجــا داری و پـــروای کــه داری؟
کـز هـر طـرفـت طـایـفـه‌ای مـنـتظرانند
ایـنـان کــه بــه دیـدار تـو در رقـص می‌آیند
چـون مـی‌روی انـدر طـلبـت جامه درانند
سـعـدی بــه جفـا تـرک محبت نتـوان گفت
بـر در بـنـشـیـنـم اگـر از خـانـه بـرانـند

بیت نخست:

شـوخـی مـکـن ای یـار کـه صـاحـب نظرانند
بیگانه و خویـش از پس و پیشت نگرانند

معنای بیت نخست:

ای معشوق دست از دلبری و عشوه­‌گری بردار که صاحب­‌نظران بسیاری در اینجا حضور دارند و همه، غریب و آشنا، از همه طرف تنها به تو نگاه می‌کنند.

نکات و آرایه­‌ها:

شوخی: عشوه‌­گری، دلبری.

صاحب‌­نظر: بینا، آگاه.

تضاد: بیگانه و خویش.

تضاد: پس و پیش.

تناسب: نظر، نگران.

بیت دوم:

کس نـیـسـت کـه پـنـهان نظـری با تو ندارد
مـن نـیـز بـر آنـم کـه همه خلق بـر آنند

معنای بیت دوم:

هیچ­‌کس در این عالم پیدا نمی‌­شود که نظری، هرچند پنهانی به تو نداشته باشد، من نیز همچون همه­‌ی مخلوقات می­‌خواهم به تو نگاه کنم.

نکات و آرایه­‌ها:

نظر داشتن: توجه داشتن، التفات داشتن.

تکرار: بر آن.

بیت سوم:

اهــل نـظــر آنـنـد کـه چـشـمـی بـه ارادت
بـا روی تــو دارنــد و دگــر بـی بصرانند

معنای بیت سوم:

کسانی واقعا اهل نظر و صاحب بینایی هستند که از روی اخلاص و عشق به تو نگاه می‌­کنند و گرنه دیگران کوردل و نابینا هستند.

نکات و آرایه‌­ها:

ارادت: دوستی از روی اخلاص.

بی­بصر: نابینا، آنکه بصیرت ندارد.

بیت چهارم:

هـر کس غـم دیـن دارد و هـر کس غـم دنیا
بعد از غـم رویــت غـم بـیـهوده خورانند

معنای بیت چهارم:

هر کس به جز غم دوری از تو غم دیگری بخورد، بیهوده غم خورده است؛ حال می‌­خواهد غم امور دینی بخورد یا غم امور دنیوی.

نکات و آرایه­‌ها:

تکرار: غم.

بیت پنجم:

سـاقـی بـده آن کـوزهٔ خـمخـانه به درویـش
کـانـهـا کـه بـمـردنــد گِـل کــوزه گـرانند

معنای بیت پنجم:

ای ساقی! آن کوزه­‌ی شراب میخانه را به درویش بده؛ چرا که آنان که از دنیا رفته­‌اند تبدیل به گِلی برای کوزه‌­گران خواهند شد.

نکات و آرایه‌­ها:

خُمخانه: میخانه، سردابی که در آن خم‌­ها را می‌­گذارند.

درویش: خواهنده، سائل، تهیدست.

نکته: بیت دارای اندیشه خیامی است.

بیت ششم:

چشمی که جمال تو ندیده‌ست چه دیده‌ست؟
افـسـوس بـر ایـنـان که به غفلت گذرانند

معنای بیت ششم:

چشمی که هنوز بهره­‌ای از تو نبرده است و تو را ندیده حقیقتا هنوز هیچ چیز ندیده است، افسوس بر این انسان‌ها که عمر خود را در غفلت و نادانی می‌­گذرانند.

نکات و آرایه­‌ها:

جمال: زیبایی.

تضاد: ندیده و دیده.

تناسب: چشم، دیده.

بیت هفتم:

تـــا رای کـجــا داری و پـــروای کــه داری؟
کـز هـر طـرفـت طـایـفـه‌ای مـنـتظرانند

معنای بیت هفتم:

به هر طرف که رو  کنی جماعتی منتظر و مشتاق تو هستند؛ باید ببینیم کجا می­‌خواهی بروی و در اندیشه­‌ی چه کسی هستی.

نکات و آرایه‌­ها:

رای: اندیشه.

پروای کسی داشتن: در اندیشه او بودن.

بیت هشتم:

ایـنـان کــه بــه دیـدار تـو در رقـص می‌آیند
چـون مـی‌روی انـدر طـلبـت جامه درانند

معنای بیت هشتم:

این صوفیان که با دیدن تو به رقص و سماع می­‌پردازند، وقتی که می­روی، به دنبالت از شدت ناشکیبای و بی­‌قراری جامه بر تن خود پاره می­‌کنند.

نکات و آرایه­‌ها:

جامه‌­دریدن: کنایه از بی­‌قرار شدن و ناشکیبایی کردن.

بیت نهم:

سـعـدی بــه جفـا تـرک محبت نتـوان گفت
بـر در بـنـشـیـنـم اگـر از خـانـه بـرانـند

معنای بیت نهم:

سعدی! به بهانه‌­ی اینکه معشوق جفاکار است نمی‌­توان دست از عشق او کشید؛ حقیقت این است که اگر معشوق مرا از خانه خویش براند بر درگاه خانه‌­اش خواهم نشست.

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.

فوتر سایت