بیت نخست:
سخن عشق: اضافه اقترانی؛ سخنی که از سر عشق و یا نشان دهندهی عشق باشد.
رنگ رخساره خبر میدهد از حال نهانم: این مصراع چنان مورد استقبال قرار گرفته است که تبدیل به ضرب المثل شده است، البته ناگفته نماند که شکلهای دیگر این گفتار نیز رایج است.
معنای بیت نخست:
من بدون آنکه از عشق تو سخنی بگویم ( همه کس عاشق بودن مرا درک میکنند) زیرا رنگ چهرهی من به گونهای هست که از حال و درون من خبر میدهد.
بیت دوم:
نالیدن: فریاد از سر غم و اندوه سر دادن.
عیان: آشکار، واضح.
تکرار: گویم.
سجع: گویَم، بنالَم، حالَم، گویَم، بیانَم.
سجع: عیان و بیان.
عیان است چه حاجت به بیانم: این مصراع نیز همچون مصراع دوم بیت اول تبدیل به ضرب المثل شده است.
معنای بیت دوم:
گاه با خود چنین فکر میکنم که به خاطر داشتن چنین احوال پریشانی ناله سر دهم (تا شاید معشوق از حال و روز من با خبر شود) اما باز به خود میگویم که حال و روز من آشکار است و نیازی به بیان آن نیست.
بیت سوم:
عقبی: آخرت.
گوشه خاطر: کوچکترین توجه.
به دیدار تو شغل است: به دیدن تو مشغول هستم، سرگرم دیدار تو هستم.
فَراغ: آسودگی.
دو جهان: دنیی و عقبی.
معنای بیت سوم:
از هنگامی که مشغول و سرگرم دیدن تو هستم سرسوزنی یه دنیا و آخرت توجه ندارم، و از هر دو جهان فارغ و رها گشتهام.
بیت چهارم:
معنای بیت چهارم:
اگر چنان مقرر شده است که روزی من بیچاره و گدا، به در خانهی کسی غیر از تو بروم همین حالا مرا از درگاه خود دور کن.
بیت پنجم:
روان: جان.
از کمند رهیدن: فرار کردن، گریختن.
تکرار: اندیشه.
معنای بیت پنجم:
من مدام در این فکر و اندیشه هستم که جان خود را تقدیم تو کنم و هرگز به این فکر نکردهام که خود را از دست تو نجات بخشم.
بیت ششم:
تلمیح: تلمیح به داستان شیرین و فرهاد.
تکرار: زمان.
معنای بیت ششم:
اگر تو در حال حاضر شیرین روزگار و شاه خوبرویان هستی، نظر و عنایتی نیز به من داشته باش؛ چرا که من از شدت عشق به تو تبدیل به فرهاد روزگار شدهام.
بیت هفتم:
جناس: غربت، قربت.
غربت: بیگانگی.
قربت: نزدیکی.
تضاد: غربت و قربت.
دل نهادن: مصمم شدن.
معنای بیت هفتم:
نه من تاب و توان تحمل دوری از تو را دارم و نه تو میلی به نزدیک شدن به مرا داری، بنابراین تصمیم به صبوری و شکیبایی گرفتهام؛ چرا که جز این راه چارهای دیگر ندارم.
بیت هشتم:
تکرار: نرسم و نرسد.
کار به جان رسیدن: کنایه از نزدیک به هلاکت رسیدن، نزدیک به مرگ شدن. شدت عجز و ناتوانی.
معنای بیت هشتم:
از همان روزی که قدم در راه عشق تو گذاشتم با خود گفتم: تا به مرگ نرسم، محال است که به وصال او برسم.
بیت نهم:
دُرّ: مروارید.
چکیدن دُرّ از دیده: گریستن، اشک ریختن.
لعل: سنگی سرخ و گرانبها.
لب لعل: اضافه تشبیهی؛ لب از لحاظ سرخی و ارزشمندی به لعل تشبیه شده است.
تکرار: چکیدن دُرّ اول و آخر بیت.
تکرار: دیده و نگه.
دُرّ چکاندن در آخر مصراع دوم: کنایه از سخنان و شعرهای گرانبها و ارزشمند گفتن.
معنای بیت نهم:
به یاد لب سرخگونت بسیار اشک خونین از چشمان خود میریزم، نگاه و عنایتی به من داشته باش تا ببینی چگونه زبانم کلمات مروارید مانند به پای تو نثار میکند.
بیت دهم:
نکته: استفاده فراوان از فعل و بیان جملههای کوتاه یکی از شگردها و نبوغهای سعدی است که زبان و گفتارش را کوتاه و پر مغز میگرداند، به عنوان مثال در همین بیت سعدی از ۵ فعل استفاده کرده است.
نکته: اگر چه این بیت، بیت آخر غزل سعدی است اما از این جهت که میخواهد شور و شوق خود را در وصف معشوق بیان کند، گفتار خود را تا اینجا نیمه میانگارد و تکمیل آن را تا آخر عمر به حساب میآورد.
معنای بیت دهم:
شعر خود را که هنوز کامل نشده است و نیمه راه است به پایان میرسانم؛ چرا که هر چند نگاه و بررسی میکنم میبینم که اگر تا آخر عمر نیز مشغول سُرایش شعر در وصف و مدح تو باشم باز نیز مدح و وصف تو را به پایان نمیتوانم برسانم.
2 دیدگاه روشن رنـگ رخسـاره خبــر میدهـد از حــال نهانم
به به
بسیار عالی
خیییلی ممنونم که این شعر زیبا رو تفسیر کردید
حقیقتا در پی معنای ابیات بودم
خسته نباشید
کوتاه و مفیدو مختصر ..ممنون از شماذ