
بیت نخست:
معنای بیت نخست:
اجازه بده تا از برابر چهرهی تو عبور کنیم و پنهانی در صورت زیبای تو نگاه کنیم.
نکات و آرایه ها:
بگذار: اجازه بده.
شمایل: چهره، صورت.
خوب: زیبا.
دزدیده نگریستن: نگاه پنهانی.
تناسب: روی، شمایل.
تضاد: بگذار و دزدیده.
جناس: بگذار، بگذریم.
بیت دوم:
معنای بیت دوم:
در هنگام جدایی و فراق، شور و شوق رسیدن به یار وجود دارد و در هنگام دیدار، ستم هجران و دیدار در پیش است؛ با این همه تحمل جور آسانتر است، چرا که تاب و توان تحمل شوق تو را نداریم.
نکات و آرایه ها:
به: بهتر.
نکته: سعدی هر چند بیان میکند که در هنگام جدایی، شور و شوق رسیدن وجود دارد و در هنگام وصال، ترس جدایی، و آدم به طور معمول میان دو راهی شوق و جور، شوق را برمیگزیند، اما در این بیت رندانه جور را انتخاب میکند تا همچنان از وصال بهرهمند باشد و دلیلی که ذکر میکند نیز بسیار زیباست چرا که بیان میکند از آنجا که تاب و توان تحمل شوق تو را نداریم پس همین جور را انتخاب میکنیم.
بیت سوم:
معنای بیت سوم:
اگر نگاهی به ما نمیکنی و چهرهات را از ما برمیگردانی، فرمان و حکم در اختیار توست، (اما) بازگرد و ببین که چگونه چهرهی خود را همچون فرشی در زیر قدمهایت پهن میکنیم.
نکات و آرایه ها:
تکرار: روی.
حکم از آن توست: اختیار با تو است.
نکته: سعدی به طور ضمنی چهرهی خود را به فرش تشبیه کرده است.
بیت چهارم:
معنای بیت چهارم:
ما با تو کاری داریم که هر چند اگر تمام مردم روزگار دشمن ما شوند و در این دشمنی سر خود را از دست دهیم باز بر همان نیت و قصد خود خواهیم ماند.
نکات و آرایه ها:
سر با کسی داشتن: کاری با کسی داشتن.
سر برود: کشته شدن، از دست دادن سر.
بر سری بودن: بر آن قصد و نیت بودن.
تکرار: سر.
بیت پنجم:
معنای بیت پنجم:
گفتی که (تعداد) عاشقان من از ذرات خاک بیشتر هستند، (اختیار دارید، لطف میکنید)(ارزش) ما از خاک بیشتر نه که از خاک کمتر است.
نکات و آرایه ها:
تجاهل العارف: در این بیت سعدی دانسته خود را به نادانی میزند چرا که؛ معشوق در مقام نازیدن به خود میگوید که جمعیت و تعداد عاشقان و مشتاقان من از (ذرات) خاک بیشتر است، اما شاعر از سر طنز و رندی خود را به ندانستن میزند و میگوید: اختیار دارید! ارزش ما از خاک کمتر است.
بیت ششم:
معنای بیت ششم:
جای شگفتی است که ما همواره از هواخواهان و عاشقان تو هستیم اما از همنشینی با تو محرومیم، در هر مجلسی که تو هستی حضور داریم اما همچون حلقهی در از مصاحبت با تو بینصیبیم.
نکات و آرایه ها:
اینت: شگفتا.
حلقه اول: مجلس.
حلقه دوم: آویز در.
جناس: حلقه.
تضاد: با تو بودن، با تو نبودن.
بیت هفتم:
معنای بیت هفتم:
هر چند هیچگونه نشانهای از مهر و محبت از جانب تو مشاهده نکردهایم اما جای تعجب است که به خود نیز اجازه نمیدهیم سراغ عشق و مهر کس دیگری برویم.
نکات و آرایه ها:
بوی مهر: کمترین نشانهای از مهر و محبت.
تکرار: مهر.
جناس: بوی، روی.
بیت هشتم:
معنای بیت هشتم:
به طور معمول، مردم، شکایت از دشمنان را به پیش دوستان خود میبرند؛ اگر کسی معشوق و دوستش، دشمنش باشد، نزد چه کسی شکایت کند؟
نکات و آرایه ها:
تضاد: دوست، دشمن.
تکرار: دوست، دشمن، شکایت، بردن.
بیت نهم:
معنای بیت نهم:
ما از سر اختیار، دَوان دَوان، به دنبال کسی نمیرویم، در واقع آن کسی ما را چنان با شتاب پیش میبرد که اسیر عشق او هستیم و در دام عشق او گرفتار آمدهایم.
نکات و آرایه ها:
در قفای کسی: به دنبال کسی.
بیت دهم:
معنای بیت دهم:
سعدی! تو در میان جمعیت عاشقان او چندان اعتبار و اهمیتی نداری؛ چرا که در دام عشق او چنان عاشقانی گرانقدری وجود دارند که تو در برابر آنان همچون صیدی لاغر و بیارزش جلوه میکنی.
نکات و آرایه ها:
صید لاغر: شکار کوچک و بیارزش.
تضاد: کمند(در معنای کم بودن)، چندان.
6 دیدگاه روشن بگذار تا مقابل روی تو بگذریم
درود بر شما تفسیر شما بسیار زیبا بود. سپاسگزارم
سعدی هنگامی که میگوید: «چون حلقه بر دریم» این جمله را به گونهای معماری کرده است که چندین معنا میتوان برای آن پنداشت و همه هم تندرست باشند. یک معنا چنین است که: ما در حلقه عاشقان و دوستداران توایم و عاشقیمان بر همگان آشکاراست که این آشکاری در «حلقه بر در کوبیدن» نهفته است. همچون «تشت از بام افتادن»، «طبل کوبیدن» و «زنگ یا کوس به صدا درآوردن» همه کنایه از خبررسانی همگانی است. دوم معنا چنین است که: بیرون بودن از حلقه را سعدی با یک نمود عینی و حسی بیان میکند و حلقه نخست (در حلقهایم با تو) را در نمود یک خانه میپندارد و خود را حلقه دقالباب میداند که بیرون از خانه به دروازه آویزان است. چندان که حلقه دراویش نیز یکی از گزینههای تأویلی این بیت است که قرینههایی چون حلقه بر در آن را میپرورند. ما از واژه «دراویش» برای جمع بستن «درویش» بهره میگیریم که تندرست نیست، چرا که درویش یک واژه پارسی است و نمیتواند بر پایه جمع مکسر تازی جمع بسته شود و جمع آن «درویشان» یا «درویشها» تندرست است. اما باید دانست که «دراویش» گونه نخستین و اصلی واژه درویش است که در پی پوستاندازیهای زبان در دورههای گوناگون به گونه امروزی درآمده است و این ویژگی پویایی و در مسیر تکامل بودن زبان پارسی است. درویش از دراویش گرفته شده و دراویش در اصل «درآویز» یا «درآویژ» به معنای کسی که برای گدایی به در خانهها آویزان میشده است. (مهرآوا، اکرام. روزنامه ایران. شماره 7608. 31 فروردین 1400)
عالی بود
ممنون بسیار دلنشین و زیبا معنی و تفسیر فرمودید.
سپاسگزارم
ممنون مطالب جدیدی یاد گرفتم