زان یار دلنوازم شکریست با شکایت

زان یار دلنوازم شکری است با شکایت
زان یــار دل‌نـوازم شُـکری است بـا شـکـایت
گر نکته دان عشقی بشنو تـو این حکایت
بـی مُـزد بـود و مِـنَّـت هـر خدمتی کـه کردم
یـا رب مبـاد کس را مَـخـدوم بـی عنایت
رنــدان تـشـنـه لـب را آبــی نمـی‌دهـد کس
گـویـی وَلـی شناسان رفتند از ایـن ولایت
در زلـف چــون کـمـنـدش ای دل مپیچ کانجا
سـرها بـریده بـینی بی جـرم و بی جنایت
چشمت به غمزه ما را خون خورد و می‌پسندی
جــانــا روا نـبـاشـد خـونـریـز را حمایت
در ایـن شـب سـیـاهـم گم گشت راه مقصود
از گـوشـه‌ای بـرون آی ای کـوکـب هدایت
از هـر طـرف کـه رفـتـم جـز وحشـتـم نیفزود
زِنـهـار از ایـن بـیـابـان وین راه بی‌نهایت
ای آفــتــاب خـوبـان، مـی‌جـوشـد انـدرونـم
یـک سـاعـتـم بگنجان در سـایـه عنـایت
ایــن راه را نـهـایـت صـورت کجـا توان بست
کش صـد هزار منزل بیش است در بدایت
هــر چـنــد بـُـردی آبـم روی از درت نـتـابـم
جـور از حبـیـب خوشـتر کـز مدعی رعایت
عشـقت رسـد به فریـاد ار خود به سان حافظ
قــرآن ز بَــر بـخـوانـی در چــارده روایت

بیت نخست:

زان یــار دل‌نـوازم شُـکری است بـا شـکـایت
گر نکته دان عشقی بشنو تـو این حکایت

معنای بیت نخست:

از آن یار مهربان و دلنشینم شکری همراه با گله و شکایت دارم؛ اگر به دنبال فهم مفاهیم باریک عشق هستی، این داستان مرا بشنو.

نکات و آرایه‌­ها:

دل­نواز: نوازش دهنده‌­ی دل، مهربان.

تضاد: شکر و شکایت.

هم‌­آوایی: شکر و شکایت.

نکته‌­دان: آن که مضامین دقیق و باریک را می­‌داند.

بیت دوم:

بـی مُـزد بـود و مِـنَّـت هـر خدمتی کـه کردم
یـا رب مبـاد کس را مَـخـدوم بـی عنایت

معنای بیت دوم:

هر خدمتی که انجام دادم، بدون پاداش و احسان ماند، خداوندا، هیچ کس سرور و مولایی نداشته باشد که به او توجه نکند.

نکات و آرایه‌­ها:

منت: احسان، نیکی.

مخدوم: سرور، آن که به وی خدمت می‌­شود.

جناس: خدمت، مخدوم.

بیت سوم:

رنــدان تـشـنـه لـب را آبــی نمـی‌دهـد کس
گـویـی وَلـی شناسان رفتند از ایـن ولایت

معنای بیت سوم:

هیچ کس به رندان تشنه لب دیگر جرعه­‌ی آبی نمی­‌بخشد، گویا کسانی که قدر و ارزش اولیاء الله را می­‌دانستند از این سرزمین رفته­‌اند.

نکات و آرایه‌­ها:

رند: برای خواندن معنای رند در دیوان حافظ می­‌توانید به اینجا سر بزنید.

آب دادن به کسی: کمترین توجه کردن.

ولی: در لغت به معنای دوست اما در اصطلاح تصوف مترادف با پیر و مرشد و عارف حقیقی است.

ولایت: سرزمین.

جناس: ولی، ولایت.

نکته: حافظ بسیار رندانه، رند را همان اولیاء الله می­‌داند.

بیت چهارم:

در زلـف چــون کـمـنـدش ای دل مپیچ کانجا
سـرها بـریده بـینی بی جـرم و بی جنایت

معنای بیت چهارم:

ای دل، خود را در گیسوی همچون کمند دلدار، گرفتار نکن! چرا که سرهای بسیاری را در آنجا خواهی یافت که بدون هیچ جرم و جنایتی بریده، رها شده است.

نکات و آرایه­‌ها:

کمند: ریسمانی محکم که هنگام جنگ آن را بر گردن و کمر دشمن اندازند و وی را به بند آورند و یا جانوران را بدان مقید کنند.

پیچیدن دل در کمند: گرفتار شدن.

نکته: شایان ذکر است که منزل و مأوای دل در ادبیات فارسی، زلف معشوق است.

بیت پنجم:

چشمت به غمزه ما را خون خورد و می‌پسندی
جــانــا روا نـبـاشـد خـونـریـز را حمایت

معنای بیت پنجم:

چشمان تو با غمزه­‌های مستانه­‌اش خون ما را ریخت، تو نیز آن را پسندیدی، دلبندم، مگر نمی­دانی که از خونریز و قاتل حمایت کردن، امری شایسته نیست!

نکات و آرایه‌­ها:

غمزه: ناز و کرشمه.

خون خوردن: خون ریختن و کشتن.

نکته: نکته قابل توجه در این بیت کارکرد غمزه است که هرچند به طور معمول جهت دلبری استفاده می­شود اما حافظ بیان می‌­کند که غمزه­‌ی یار جهت خون ریختن و کشتن اوست؛ از این رو از معشوق می­‌خواهد که از چشمانش که در واقع خونریز و قتال وضع می­‌باشند، حمایت نکند!

همچنین می­توان منظور از حمایت کردن معشوق از چشمانش را اشاره به مژگان معشوق دانست، گویی مژگان معشوق نیزه دارانی صف بسته هستند که از چشمانش مراقبت می­‌کنند.

بیت ششم:

در ایـن شـب سـیـاهـم گم گشت راه مقصود
از گـوشـه‌ای بـرون آی ای کـوکـب هدایت

معنای بیت ششم:

در این شب سیاه و ظلمانی، راه رسیدن به مقصود را گم کرده‌­ام، ای ستاره هدایتگر از گوشه‌­ای بیرون بیا.

نکات و آرایه­‌ها:

شب سیاه: استعاره از دنیای مادی.

کوکب هدایت: ستاره راهنمایی و هدایت.

کوکب هدایت: تلمیح به آیه ۱۶ سوره نحل: وَعَلَامَاتٍ وَبِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُونَ.

بیت هفتم:

از هـر طـرف کـه رفـتـم جـز وحشـتـم نیفزود
زِنـهـار از ایـن بـیـابـان وین راه بی‌نهایت

معنای بیت هفتم:

از هر طرفی که رفتم چیزی جز تنهایی و بی­کسی، حاصلم نشد! از این بیابان و از این راهی که هیچ پایانی ندارد، بر حذر باشید.

نکات و آرایه‌­ها:

وحشت: تنهایی.

زنهار: برحذر باش.

پارادوکس: افزودن وحشت. حافظ به طور شگفتی بیان کرده است که تنها چیزی که بر من افزوده شده است، تنهایی است!

بیت هشتم:

ای آفــتــاب خـوبـان، مـی‌جـوشـد انـدرونـم
یـک سـاعـتـم بگنجان در سـایـه عنـایت

معنای بیت هشتم:

ای خورشید زیبارویان! سراپای وجودم در سوز و گداز عشق تو می­‌جوشد، برای لحظه‌­ای مرا در پناه عنایتت که همچون سایه است قرار بده.

نکات و آرایه‌­ها:

خوب: زیبارو.

آفتاب خوبان: استعاره از معشوق.

جوشیدن درون: اضطراب و التهاب داشتن دل، شور و شوق داشتن.

ساعت: لحظه.

پارادوکس: خواجه از آفتاب که سایه‌­بر است ،طلب سایه می‌­کند.

بیت نهم:

ایــن راه را نـهـایـت صـورت کجـا توان بست
کش صـد هزار منزل بیش است در بدایت

معنای بیت نهم:

راهی که بیش از صدها هزار منزل در ابتدای آن قرار دارد، چگونه می­‌توان برای آن پایانی تصور کرد.

نکات و آرایه­‌ها:

صورت بستن: تصور کردن.

کش: که او را.

منزل: محل فرود کاروان.

تضاد: نهایت و بدایت.

بیت دهم:

هــر چـنــد بـُـردی آبـم روی از درت نـتـابـم
جـور از حبـیـب خوشـتر کـز مدعی رعایت

معنای بیت دهم:

هر چند آبروی مرا بردی، اما هرگز، از در خانه­‌ی تو باز نخواهم گشت؛ چرا که تحمل جور و ستم از معشوق بسیار بهتر از رعایت و جانب‌داری مدعیان لاف‌­زن و دروغگوست.

نکات و آرایه­‌ها:

آب: آبرو.

روی تابیدن: چهره برگرداندن.

حبیب: معشوق، دوست.

مدعی: انسان پرادعا، لاف زن، دروغگو.

بیت یازدهم:

عشـقت رسـد به فریـاد ار خود به سان حافظ
قــرآن ز بَــر بـخـوانـی در چــارده روایت

معنای بیت یازدهم:

اگر بتوانی مانند حافظ قرآن را در چارده روایت از حفظ بخوانی، باز آنچه تو را نجات خواهد داد و به فریادت خواهد رسید عشق است!

نکات و آرایه‌­ها:

به فریاد رسیدن: نجات دادن، کمک کردن.

به سان: به مانند.

ز بر خواندن: از حفظ خواندن.

چارده روایت: بنا بر نظر دکتر قاسم غنی برای قراءت قرآن هفت قاری (قراء سبعه) بودند که قراءت هر یک به واسطه دو راوی به ما رسیده است.

تناسب: حافظ، قرآن، روایت.

تناسب: فریاد، خواندن.

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.

فوتر سایت