معنی شعر زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم

زلف بر باد مده
زلـف بـر بـاد مـده تــا نـدهـی بـر بـادم
نـاز بـنـیـاد مـکـن تـا نَـکَـنی بنیادم
می مخور با همه کس تا نخورم خون جگر
سر مکش تا نکشد سر به فلک فریادم
زلـف را حـلـقـه مـکـن تـا نکنـی در بندم
طـره را تـاب مـده تـا ندهـی بر بادم
یـار بـیـگـانـه مشـو تـا نبری از خویـشم
غـم اغـیـار مخـور تـا نـکـنـی ناشادم
رخ بـرافـروز کـه فـارغ کـنـی از بـرگ گلم
قـد بـرافــراز کـه از سـرو کـنـی آزادم
شـمـع هـر جمع مشو ور نه بسوزی ما را
یـاد هــر قـوم مکن تـا نروی از یادم
شـهـره شـهـر مشـو تـا نـنـهم سر در کوه
شـور شیـریـن منما تـا نکنـی فرهادم
رحم کـن بر من مسکین و به فریـادم رس
تـا بـه خـاک در آصـف نرسـد فریادم
حـافـظ از جـور تـو حاشا که بگرداند روی
مـن از آن روز کـه دربـنـد تـوام آزادم

بیت نخست:

زلـف بـر بـاد مـده تــا نـدهـی بـر بـادم
نـاز بـنـیـاد مـکـن تـا نَـکَـنی بنیادم

معنای بیت نخست:

اگر می‌­خواهی مرا  از شدت عشق نیست و نابود نکنی، گیسویت را  در باد رها نکن، همچنین اگر می­خواهی بنیاد هستی مرا نابود نکنی، عشوه و ناز آغاز نکن.

نکات و آرایه­ ها:

زلف بر باد دادن: پریشان کردن زلف.

بر باد دادن: نیست و نابود کردن.

جناس: بنیاد، بنیاد.

بنیاد اول در معنای شروع و آغاز کردن، بنیاد دوم در معنای اصل و اساس.

جناس: مکن،نکنی.

بیت دوم:

می مخور با همه کس تا نخورم خون جگر
سر مکش تا نکشد سر به فلک فریادم

معنای بیت دوم:

با هر کس و ناکسی مشغول عیش و نوش نشو تا از شدت اندوه خون جگر نخورم، همچنین از من روی بر مگردان تا فریادم به آسمان نرسد.

نکات و آرایه ­ها:

خون جگر خوردن: غم و اندوه فراوان خوردن.

سرمکش: سرپیچی نکردن، نافرمانی نکردن.

بیت سوم:

زلـف را حـلـقـه مـکـن تـا نکنـی در بندم
طـره را تـاب مـده تـا ندهـی بر بادم

معنای بیت سوم:

زلفت را پر پیچ و تاب نکن تا مرا اسیر و دربند نکنی، همچنین زلف آراسته­‌ات را تاب مده تا مرا نیست و نابود نکنی.

نکات و آرایه­ ها:

دربند: اسیر کردن.

طُرّه: موی جلوی سر.

بیت چهارم:

یـار بـیـگـانـه مشـو تـا نبری از خویـشم
غـم اغـیـار مخـور تـا نـکـنـی ناشادم

معنای بیت چهارم:

همنشین افراد بیگانه نشو تا مرا بی­قرار و بی‌­تاب نکنی، همچنین غم‌خوار نامحرمان نشو تا مرا غمگین نگردانی.

نکات و آرایه­ ها:

تناسب: بیگانه ، اغیار.

تضاد: بیگانه، خویش.

تضاد: غم، شاد.

بیت پنجم:

رخ بـرافـروز کـه فـارغ کـنـی از بـرگ گلم
قـد بـرافــراز کـه از سـرو کـنـی آزادم

معنای بیت پنجم:

چهره­‌ی همچون گل خود را نشان بده تا دیگر احتیاجی به دیدن گل نداشته باشم، قامت بلند خود را نمایان کن تا دیگر از تماشای سرو رها شوم.

نکات و آرایه ­ها:

رخ برافروز: خود را آشکار ساز.

قد برافراز: برخاستن.

جناس: افروز، افراز.

تناسب: برگ گل، سرو آزاد.

سرو آزاد: نام نوعی سرو.

آزاد : ایهام تناسب.

بیت ششم:

شـمـع هـر جمع مشو ور نه بسوزی ما را
یـاد هــر قـوم مکن تـا نروی از یادم

معنای بیت ششم:

چشم‌­نمای هر جمعی نشو (چونان شمع در هر مجلسی درخشان نشو) وگرنه مرا خواهی سوزاند، همچنین از هر گروهی یاد نکن تا هرگز از خاطرم بیرون نروی.

نکات و آرایه ­ها:

شمع جمع شدن: روشنی بخش و گل سرسبد مجلس شدن.

جناس: شمع، جمع.

نکته: شمع خود را می­‌سوزاند اما حافظ در اینجا مدعی است: هنگامی که معشوق  در مجلس چون شمع می­‌درخشد، عاشق را می­‌سوزاند.

نکته ۲: از یاد رفتن می­توان ایهام گرفت: ۱. از یاد من خواهی رفت. ۲. مرا از یاد ببری.

بیت هفتم:

شـهـره شـهـر مشـو تـا نـنـهم سر در کوه
شـور شیـریـن منما تـا نکنـی فرهادم

معنای بیت هفتم:

خود را در شهر مشهور و انگشت‌­نما نکن تا از شدت بی‌­قراری و آوارگی سر به کوه نگذارم، همچنین شور و غوغایی همچون شیرین از خود نشان مده تا مرا همچون فرهاد عاشق و سرگشته نکنی.

نکات و آرایه­ ها:

شهره: مشهور.

جناس: شهره، شهر.

تضاد: شهر، کوه.

سر در کوه گذاشتن: بی‌­قرار و آواره شدن.

شور شیرین: ایهام تضاد.

تناسب: شیرین، فرهاد.

تناسب: شیرین، فرهاد، کوه.

بیت هشتم:

رحم کـن بر من مسکین و به فریـادم رس
تـا بـه خـاک در آصـف نرسـد فریادم

معنای بیت هشتم:

به من بیچاره رحم کن و به فریادم برس، تا فریاد دادخواهی من به درگاه آصف نرسد.

نکات و آرایه­ ها:

تکرار: فریاد.

آصف: وزیر معروف حضرت سلیمان، در اینجا منظور خواجه جلال الدین تورانشاه است، یکی از ممدوحین حافظ.

بیت نهم:

حـافـظ از جـور تـو حاشا که بگرداند روی
مـن از آن روز کـه دربـنـد تـوام آزادم

معنای بیت نهم:

دورباد از حافظ اگر روزگاری از ظلم و جور تو روی بگرداند چرا که از آن روزی که مبتلا و اسیر تو شده است، (از تعلقات دنیوی) آزاد و رها گشته است.

نکات و آرایه ­ها:

حاشا: هرگز، دور باد.

روی برگرداندن: رها کردن، ترک گفتن.

دربند: اسیر.

تضاد: دربند و اسیر.

2 دیدگاه روشن معنی شعر زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم

  • Avatar

    ممنون
    من بیشتر میخواستم ببینم در این غزل منظور از آصف چیه که متوجه شدم
    متشکرم

  • Avatar

    فکر کنم برای بیت ششم(شـمـع هـر جمع مشو…)این معنی بهتره؛ هر جایی نرو و خودتو نمایان نکن و با هر کسی نشست و برخاست یا همنشینی نکن وگرنه خودبخود از یادم میری. باسپاس از استاد بزرگ🙏

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.

فوتر سایت